گور به گور
داستان مرگ، سفر و فروپاشی یک خانواده. ویلیام فاکنر در رمان گور به گور ماجرای سفری مشقتبار برای خاکسپاریِ یک زن را روایت میکند. طی این سفر فرزندان و شوهر زن، در حالی که نعش او را حمل میکنند، هر یک در مقام راوی از سرگذشت خود و آنچه رخ داده و رخ میدهد سخن میگویند و در بخشی از رمان خودِ مُرده نیز در مقام راوی به حرف میآید. گور به گور رمانی است تراژیک درباره رنج، عذاب، جنون، جهل، خشونت، گناه، مادری و مادرمُردگی و جداافتادن از مادر. رمان راویانی متعدد دارد و هر روایت مثل قطعهای از یک پازل است که داستان را کامل و زوایای تاریک آن را روشن میکند و دست آخر قصه با واقعهای تکاندهنده به آخر میرسد. در بخشی از این رمان میخوانید: «خلاصه انسی رو گرفتم. وقتی فهمیدم کش رو آبستنم میدونستم زندگی خیلی سخته، جواب این سختی هم همینه. همون موقع بود که فهمیدم کلمات هیچ به درد نمیخورند؛ فهمیدم کلمات حتی با همون مطلبی هم که میخوان بگن جور در نمیآن. وقتی کش به دنیا اومد فهمیدم کلمه مادری رو یک آدمی ساخته که به این کلمه احتیاج داشته، چون کسانی که بچه دارند عین خیالشون نیست که این کار کلمهای هم داره یا نداره. فهمیدم کلمه ترس رو یک آدمی ساخته که اصلاً ترسی نداشته؛ غرور رو هم آدمی که اصلاً غرور نداشته...»
رمان گور به گور با ترجمه و مقدمه نجف دریابندری در نشر چشمه منتشر شده است.
درباره نویسنده: ویلیام فاکنر (1962- 1897)، داستاننویس، شاعر، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس و مقالهنویس آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1949 میلادی.
ادامه keyboard_arrow_down