از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
نویسنده و دوندهی دو استقامت، یک راز مشترک دارند؛ استقامت و تداوم.
کتاب « از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم» نوشته هاروکی موراکامی که با ترجمه روان مجتبی ویسی در 180 صفحه در نشر چشمه منتشر شده را به نوعی میتوان در جرگه کتابهای خودزندگینامه نوشت. موراکامی در روایتی غیر خطی از خلال تجربه بیست و سه سال دویدن و شرکت مستمر در ماراتن، به تاثیر آن بر روند نویسندگی و شکلگیری هویتش به عنوان نویسنده میگوید.
سال 1982 موراکامی یک کلوب جز موفق داشت و سه سال بود که مینوشت. اما او فقط نیمهشبها و بعد از تعطیلی کلوب، فرصت نوشتن پیدا میکرد. در نهایت به این نتیجه رسید که نوشتن غریزی دیر یا زود به بنبست میرسد و باید وقتش را تمام و کمال، صرف نوشتن یک رمان منسجم کند.
یک فعالیت غیر ادبی، مانند دویدن روزانه به او کمک کرد تا روش شخصیاش را در حفظ ریتم و کمنوسان بودن بیابد و بتواند کارها را به رغم تمام مصائب و مشکلات به پایان برساند. نویسندگی حرفهای سخت طاقتفرسا و استقامتی است و نیاز به نظم، تمرکز و استمرار دارد. موراکامی معتقد است؛ پشتکار و تمرین، مهمتر از استعداد است. این کتاب، روایت نویسندهای است که روزی هشت کیلومتر میدوید.
کتاب در 9 فصل به همراه پسگفتار و پیشگفتار، تالیف شده است؛ رنج کشیدن اختیاری است، چه کسی به میک جگر میخندد، نکاتی در باب رماننویس دونده، از جمله سرفصلهای این کتاب است.
موراکامی عنوان کتاب را از مجموعه داستانی از ریموند کارور با عنوان « از عشق که حرف میزنم از چه حرف میزنم» گرته برداری کرده است.
درباره نویسنده: هاروکی موراکامی(1949)، برنده جوایز ادبی متعدد از جمله فرانتس کافکا و فرانک اوکانر.
رتبه گودریدرز؛ 3 از 5.
ادامه keyboard_arrow_down