کتاب | علوم انسانی | زندگینامه و سفرنامه | زندگینامه و خاطرات | مخنویس: یادداشت های یک پزشک اعصاب درباره جهان انسان
مخنویس: یادداشت های یک پزشک اعصاب درباره جهان انسان شابک: 9786226420990 344 صفحه 331 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 700 مخنویس: یادداشت پزشک اعصاب درباره جهان انسان رضا ابوتراب علوم انسانی زندگینامه و سفرنامه زندگینامه و خاطرات

1,575,000 ریال 2,100,000 ریال

ناشر: کرگدن

چاپ پنجم

کتاب «مخنویس» نوشتۀ رضا ابوتراب
یادداشت‌های یک پزشک اعصاب دربارۀ جهانِ انسان
کتاب «مخنویس» نوشتۀ رضا ابوتراب شامل یادداشت‌های نویسنده‌ای پزشک از بیمارانش است. ابوتراب پزشک مغز و اعصاب است و تصمیم می‌گیرد یادداشت‌های خود را برای افردی‌که که حوصله خواندن کتاب‌های قطور را ندارند، منتشر کند تا به این وسیله هر خواننده کتاب را متناسب با حال و احوالش بخواند و در آن سیر و گذار کند. «مخنویس» نگاهی است به انسان و جهان، مغز، جامعه، فرهنگ و ژن‌ها که همگی یکجا گردآوری ‌شده‌اند اما به همۀ این موارد توجه و دقت نشان نمی دهد. به دلیل اینکه این موارد چون از نقطه نظر و دیدگاه یک پزشک اعصاب نوشته شده است، بنابراین نویسنده بیشتر به نورون‌‌ها و ژن‌های افراد توجه نشان داده است.
ابوتراب در بخشی از مقدمه می‌نویسد: «مخنویس به همۀ دیدگاه‌ها به صورت عادلانه و بی‌طرفانه نمی‌پردازد. مخنویس بی‌طرف نیست و از اول هم قرار نبوده باشد. مخنویس در طرف سلول و نورون و ژن ایستاده است، نه به این علت که طرف‌های دیگر را بر حق نمی‌داند، بلکه چون فقط بلد است از طرف خودش حرف بزند. می‌توان به اخلاق و جبر و اختیار و فال از دید فلسفه و دین و عرفان و جامعه‌شناسی و اقتصاد هم نگاه کرد، ولی مخنویس چشمش فقط به جمال زیست‌شناسی روشن است. این ایراد کتاب نیست، بلکه شناسنامۀ آن است.»

درباره کتاب «مخنویس»
کتاب با زبانی ساده و روایت‌هایی کوتاه مناسب همگان نوشته شده است و به شرح ژن و اعصاب و همچنین رفتارهای ناشی از بیماری در بعضی از بیماران می‌پردازد.
عناوین کتاب عبارتند از: «خوبی»، «زن و مرد»، «رازها، امروز/دیروز/ فردا»، «بی‌شعوری»، «هنر خوب مردن»، «غم ـ شادی»، «راست و چپ»، «فراموشی»، «جاودانگی»، «ما نورولوژیست‌ها» و «جبر جغرافیایی»
در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
«سال‌هاست بیماری دارم که مبتلا به آلزایمر است. مردی خوش‌تیپ، خوش صحبت و با فرهنگ، به قول فرنگی‌ها: جنتلمنی واقعی!
بیمار مهندسی است که رفتاری بسیار گرم و دلنشین دارد؛ از آن مردهای زبان‌باز. از آنهایی که هیچ‌وقت قبل از خانمش وارد مطب نمی‌شود و “عزیزم” از دهانش نمی‌افتد. هر بار که او را می‌بینم با وجود پس‌رفت حافظه‌اش، شخصیتی همچنان دست‌نخورده دارد، تا بار آخر که خانمش تنها می‌آید.
از او حال مهندس را می‌پرسم که طبق معمول شکایتش را می‌کند می‌گویم: “این‌قدر از این مرد نازنین بدگویی نکن!” چشمانش پر از اشک می‌شود و می‌گوید: “باور می‌کنید این نازنینِ شما دیروز مرا کتک زده است؟” باورم نمی‌شود. چطور؟ ادامه می‌دهد: “دیروز دستش را محکم گرفتم و کشیدم و جانش را نجات دادم، ولی بعد مرا زد که چرا دستم را محکم کشیدی؟” زن ادامه می‌دهد: “قبلا حتی بلند هم با من صحبت نمی‌کرد، حالا کتکم می‌زند. البته چند دقیقه بعد مثل قبل مهربان می‌شود و از کاری که کرده چیزی یادش نمی‌آید”. اینجاست که می‌فهمم آلزایمرِ آقای مهندس به مرحله‌ای رسیده که دیگر کورتکس با شخصیت، ولی لاغر شدۀ مغزش، در زمان استرس و ترس قادر به مهار رفتارهای پستِ غریزیِ مناطق ابتدایی‌تر لیمبیک نیست و او در هیجانات فقط از مناطق پایین‌تر و ابتدایی‌تر دستور می‌گیرد. برداشته شدن مهار کورتکس از روی مناطق لیمبیک یعنی شروع خداحافظی با شخصیت و اخلاق. حالا به این بهانه بد نیست به چند سؤال مهم فکر کنیم. آیا ناحیه‌ای برای اخلاقی زیستن در مغز وجود دارد؟ آیا اخلاقی زیستن مزیتی تکاملی برای بقای نوع بشر است؟ انسان‌ها چه سودی از اخلاق می‌برند؟
اگر خیلی ساده و سر راست و بدون وسواس علمی بخواهم به طور خلاصه عصب‌کشی اخلاق را در مغز شرح دهم، می‌شود این جمله: اگر در بحث و دعوا بین ناحیۀ لیمبیک (ناحیۀ بدوی و غریزی) و کورتکس فرونتال ( ناحیه باکلاس و با فرهنگ) تصمیم آخر را آدمی بگیرد، یعنی احتمالا اخلاق برنده شده است. در بیماران دمانسی (زوال مغز) هم تا زمانی که کورتکس فرونتال (پیشانی) چروکیده نشده، اخلاق و شخصیت بیمار دست نخورده باقی می‌ماند، ولی وقتی جنگ به فرونتال (پیشانی) رسید، آن وقت دیگر نباید انتظار ادب از بیمار داشت. ممکن است حرف‌های رکیک بزند و نتواند بر غرایزش غلبه کند و کارهای غیر اخلاقی‌ای از او سر بزند که تا پیش از این کسی از او انتظار آن کارها را نداشته است. حتی نوعی از دمانس وجود دارد که فقط نواحی فرونتال را درگیر می‌کند و بیمار بدون‌اینکه فراموشی داشته باشد، فقط مشکلات اخلاقی پیدا می‌کند. این در حالی است که بیشتر آلزایمری‌ها با اینکه حتی نام خودشان را به خاطر نمی‌آورند، تا مراحل آخر شخصیتشان را حفظ می‌کنند؛ زیرا در آلزایمر لوب‌های گیج‌گاهی بیشتر درگیر می‌شود و فرونتال اغلب دست‌نخورده می‌ماند.»

درباره نویسنده کتاب «مخنویس»
رضا ابوتراب پزشک ایرانی و متولد سال 1355 است.

درباره چاپ و نشر کتاب «مخنویس»
انتشارات کرگدن چاپ و نشر کتاب «مخنویس یادداشت‌های یک پزشک اعصاب دربارۀ جهانِ انسان» را به عهده داشته است.

ادامه keyboard_arrow_down