کتاب | علوم انسانی | فلسفه | تاریخ | افلاطون های پست مدرن
افلاطون های پست مدرن شابک: 9786225734098 432 صفحه 610 گرم قطع: وزيری نوع جلد: شوميز تیراژ: 1000 افلاطون مدرن کاترین اچ زاکرت سید جمال سامع بهاره منصوری مهدی کیانی علوم انسانی فلسفه تاریخ

1,635,000 ریال 2,180,000 ریال

ناشر: ترجمان علوم انسانی

چاپ یکم

کتاب «افلاطون‌های پُست‌مدرن» نوشتۀ کاترین اچ. زاکرت
کتابی دربارۀ پنج فیلسوف پست‌مدرن و قرائت‌هایشان از اندیشه‌های افلاطون. کتاب «افلاطون‌های پُست‌مدرن: نیچه، هایدگر، گادامر، اشتراوس، دریدا»، با عنوان اصلی
Postmodern Platos: Nietzsche, Heidegger, Gadamer, Strauss, Derrida، کتابی است که در آن به پنج فیلسوفی پرداخته شده که از فلاسفۀ برجستۀ تفکر پست‌مدرن به حساب می‌آیند و در آثارشان، با رجوع به اندیشه‌های افلاطون به‌عنوان نقطۀ آغاز سنت فلسفۀ غربی، به نقد فلسفۀ مدرن و عقل‌گرایی ملازم آن پرداخته‌اند.
کاترین اچ. زاکرت در کتاب «افلاطون‌های پست‌مدرن»، چنانکه در عنوان فرعی این کتاب آمده است، به اندیشه‌های فریدریش نیچه، مارتین هایدگر، هانس گئورگ گادامر، لئو اشتراوس و ژاک دریدا و خوانش آن‌ها از افلاطون و مواجهۀ انتقادی‌شان با عقل‌گرایی مدرن پرداخته است.
متن اصلی کتاب «افلاطون‌های پست‌مدرن: نیچه، هایدگر، گادامر، اشتراوس، دریدا» اولین بار در سال 1996 منتشر شده است.

مروری بر کتاب «افلاطون‌های پست‌مدرن»
کاترین اچ. زاکرت در کتاب «افلاطون‌های پست‌مدرن»، از خلال مرور و بررسی آرای پنج متفکر و فیلسوف مطرح پست‌مدرن و خوانش آن‌ها از افلاطون، نشان می‌دهد که این پنج فیلسوف چگونه، با رجوع به نقطۀ آغاز سنت فلسفی غرب، یعنی اندیشه‌های افلاطون، بر محدودیت‌هایی که عقل‌گرایی مدرن گرفتارشان بود نور تاباندند و به نقد فلسفۀ مدرن پرداختند.
در کتاب «افلاطون‌های پست‌مدرن» همچنین نشان داده می‌شود که نگاه انتقادی نیچه و هایدگر و گادامر و اشتراوس و دریدا به فلسفۀ مدرن، چه نسبت و پیوندی با بحران‌های سیاسی و اجتماعی عصر آن‌ها دارد و آن‌ها چگونه، از طریق فلسفه‌ورزی، با این بحران‌ها مواجه شده‌اند و چطور برای یافتن راهی برای برون‌رفت از این بحران‌ها به بازخوانی انتقادی سنت فلسفی غرب پرداخته‌اند.
زاکرت همچنین در کتاب «افلاطون‌های پست‌مدرن» به کندوکاو در تبعات سیاسی و اجتماعی اندیشه‌های پنج فیلسوفی که این کتاب را به آن‌ها اختصاص داده است می‌پردازد تا نشان دهد که دیدگاه‌های این فیلسوفان در عمل چه نتایجی داشته‌اند و امتحانشان را چگونه پس داده‌اند.
در بخشی از کتاب «افلاطون‌های پست‌مدرن» دربارۀ خوانش نیچه از افلاطون می‌خوانید: «فلسفه را به‌طور سنتی جست‌وجوی حکمت دانسته‌اند. اما نیچه در همان نخستین کتاب خود، زایش تراژدی، مدعی شد این جست‌وجو با کانت به "معرفتی" منجر شد که نمی‌توانیم به آن دست یابیم. پس تکلیف ما با این تلاش ظاهراً بیهوده که غرب را غرب کرده چه می‌شود؟ نیچه، در تکاپو برای پاسخ‌گفتن به این پرسش، خاستگاه‌های سنت فلسفی غرب را در آثار افلاطون و "قهرمان" منحصربه‌فردِ این آثار، سقراط، - نه یک بار بلکه بارها – در بوتۀ آزمایش و سنجش قرار داد. نیچه در مسیر تأملات دوران زندگی‌اش به این گمان رسید که نظریه‌های افلاطون، نظیر ایدۀ خیر و روح جاودان، آموزه‌های عامی را بنیاد نهادند که خود افلاطون به آن‌ها معتقد نبود و این تعالیم به‌نحو قابل‌توجهی با فهم افلاطون از فعالیت و فلسفه‌اش به‌معنای واقعیِ کلمه فرق داشت. فیلسوفان بعدی تا آنجا که به آموزۀ افلاطونی ایده‌ها تکیه کردند به ‌تزویر، "دروغ نجیبانه" یا اسطوره‌ای متکی شدند که افلاطون آگاهانه جعل کرده بود تا نه‌تنها فلسفه را از آزار و اذیت حفظ کند، بلکه به آن اثری سیاسی بخشد. بنابراین، اگر گمان نیچه درست باشد، فلسفۀ غرب از زمان افلاطون برپایۀ یک سوء‌فهم از خاستگاه و ماهیت اساسی‌اش پیش برده شده است و باید به‌نحوی بنیادین در پرتوِ خاستگاه‌ها و اهداف سیاسی‌اش بازتفسیر شود.
بنابراین بازخوانی‌های نیچه از افلاطون حائز اهمیت است؛ نخست بدین علت که آن‌ها بسندگیِ تلقیِ سنتی از فلسفه و بسطِ تاریخی آن را به چالش می‌کشند. نیچه ما را فرامی‌خواند که نه‌تنها افلاطون، بلکه همۀ اخلاف او را به‌شیوه‌ای کاملاً غیرسنتی بخوانیم.
دوم، بازتفسیر نیچه از فلسفۀ افلاطونی دستاوردی ایجابی برای بازتفسیرش از فلسفۀ غربی به ارمغان آورد و آن را انضمامی‌تر کرد. اگر هیچ "حقیقت" مجرد، جاودان و پایداری در کار نیست، معنا، تمامیت یا کمال باید صورتی جزئی و کاملاً مادی و تاریخی به خود بگیرند، یعنی تنها و تنها می‌توانند در یک وجود فردی انسانی واقع شوند. فلسفه، به‌مثابۀ تنها صورت فعالیتِ خودتحقق‌بخشِ انسانی، تنها منبع ممکن برای توجیه دیگر صورت‌های زیست انسانی است. غیر از نیچه شاید تنها افلاطون باشد که نمونۀ چنین زیستی را به ما ارائه می‌دهد. به‌چالش‌کشیدن فهم سنتی از فلسفه از سوی نیچه، هم بنیادی‌تر و هم ایجابی‌تر از چیزی بود که مارتین هایدگر بر آن تأکید داشت، یعنی نقد نیچه به ایده‌های آن‌جهانی یا "متافیزیک".
دلیل سوم این است که بازخوانی نیچه از افلاطون به‌صراحت پرسش از نسبت صحیح میان سیاست و فلسفه را برانگیخت. مطابق تفسیر نیچه، افلاطون آگاهانه سرشت حقیقیِ فعالیت خود را پشت نقاب شخصیتِ شکاک و عامیانۀ سقراط و آموزه‌های متافیزیکیِ نیست‌انگارانه‌اش پوشاند تا به آن تأثیری سیاسی ببخشد. آیا فلسفۀ سیاسی ضرورتاً مستلزم دورویی و فریب – اگر نگوییم مستلزم دروغ‌گویی – است؟ آیا خودِ نیچه با بی‌توجهیِ تمام نسبت به فرجامِ بسیاری از غیرفیلسوفان، یعنی با رها کردن سیاست به‌طور کلی، از تدریسِ عمومی شانه خالی کرد؟»
کتاب «افلاطون‌های پُست‌مدرن: نیچه، هایدگر، گادامر، اشتراوس، دریدا» با ترجمۀ سید جمال سامع، بهاره منصوری و مهدی کیانی در انتشارات ترجمان منتشر شده است.

دربارۀ کاترین اچ. زاکرت، نویسندۀ کتاب «افلاطون‌های پست‌مدرن»
کاترین اچ. زاکرت (Catherine H. Zuckert)، متولد 1942، پژوهشگر حوزۀ فلسفۀ سیاسی است. از جمله آثار او می‌توان به کتاب «حق طبیعی و تخیل امریکایی: فلسفۀ سیاسی در شکل رمان» اشاره کرد.

ادامه keyboard_arrow_down

از همین مترجم