کتاب | علوم انسانی | ادبیات | داستان ایرانی | جاودانگان
جاودانگان شابک: 9786220110415 130 صفحه 150 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 500 جاودانگان رضا جولایی علوم انسانی ادبیات داستان ایرانی

792,000 ریال 880,000 ریال

ناشر: چشمه

چاپ چهارم

کتاب «جاودانگان» اثر رضا جولایی
یک رمان گوتیک و رازآلود از رضا جولایی. کتاب «جاودانگان» رمانی وهمناک با حال‌وهوایی غریب و هراس‌‌آلود است.
رضا جولایی در کتاب «جاودانگان» نیز به دغدغۀ همیشگی خود، یعنی تاریخ، پرداخته است. کتاب «جاودانگان» سفری به اعماقِ ظلمت جنایتبار تاریخی است که با خون‌ریزی، جنایت و ستم نشان‌دار شده است.
کتاب «جاودانگان» همچنین کتابی مبتنی بر حادثه و تعلیق و معماست؛ کتابی که ما را با خود به هزارتوی تاریخ و تاریک‌جاهای آن می‌برد بر زوایای پنهان تاریخ نور می‌تاباند.
کتاب «جاودانگان» نه روایت تاریخ، آن‌گونه که در تاریخ‌های رسمی می‌آید، بلکه تصویری از کابوس تاریخ است؛ تصویری که به ژرفای تاریخ نقب می‌زند و کشمکش انسان با ساختار کهن و تاریخیِ قدرت را، با روایتی جذاب و قصه‌پردازی‌ای ماهرانه، به نمایش می‌گذارد.

مروری بر کتاب «جاودانگان»
راوی و شخصیت اصلی کتاب «جاودانگان» مأموری دولتی است که او را در گذشته‌ای دور برای رسیدگی به یک منازعۀ ملکی به قصبه‌ای کوچک فرستاده‌اند. راوی از همان سطرهای آغازین رمان، ما را با خود به درون فضایی غریب و وهم‌آلود و اضطراب‌زا می‌برد. او در حال نقل ماجرایی است که سال‌ها از وقوع آن گذشته است؛ ماجرایی که راوی آن را همچون یک کابوس تجربه کرده است؛ مثل خوابی که در بیداری دیده است.
حکایت راوی کتاب «جاودانگان» با شرح ورود او به قصبه‌ای که متروک می‌نماید آغاز می‌شود. راوی در شبی سرد وارد قصبه می‌شود و حس می‌کند چشم‌هایی از پشت دیوارها و پنجره‌های بستۀ خانه‌های قصبه او را می‌پایند اما هیچ دری به رویش گشوده نمی‌شود.
جولایی این‌گونه از همان ابتدای کتاب «جاودانگان» استیصال و دست‌بستگی شخصیت اصلی رمانش را دربرابر موقعیتی غریب و هراسناک و مرموز به تصویر می‌کشد. راوی انگار در کابوسی گیر افتاده است.
در ادامۀ کتاب «جاودانگان» راوی، در پی جایی برای خواب و پشیمان از اینکه برای انجام چنین مأموریتی داوطلب شده است، سر از ویرانه‌ای درمی‌آورد. در ویرانه شبحی هست که راوی را به‌جانب قصری که، به‌گفتۀ شبح، از آنِ اشرافزاده‌ای مهمان‌نواز است راهنمایی می‌کند و به او می‌گوید که در آن‌جا می‌تواند برای استراحت بیتوته کند. راوی، امیدوار به مهمان‌نوازی اشرافزاده و دلخوش به وعدۀ شبح در این باره، همراهِ شبح به قصر اشرافزاده می‌رود بی‌آنکه بداند چه در انتظار اوست و بازیِ چرخ چه برایش تدارک دیده است.
کتاب «جاودانگان» شرح سفر به دنیایی زیرزمینی است؛ دنیایی تاریک و مخوف که راوی را به درون ورطه‌های خود می‌کشد و اسراری را بر او هویدا می‌کند. راوی، در پی گشودن گره از رازی که با آن روبه‌رو شده است، کتاب‌هایی مرموز را که در کتابخانۀ قصر وجود دارد ورق می‌زند و وارد دهلیزهای تاریک تاریخی می‌شود که رنگ تخیل و وهم به خود گرفته است.
رضا جولایی در کتاب «جاودانگان» اشباح تاریخ را به صحنه می‌آورد؛ اشباح شاهزادگانی خون‌ریز، ستمگر و غاصب را که از هیچ جنایت و توحشی رویگردان نیستند و از کُشته پُشته می‌سازند و تاریخ را به زیرزمینی عفن و انباشته از جسد بدل می‌کنند.
در بخشی از کتاب «جاودانگان» می‌خوانید: «از سورتمه پیاده شدم و چند قدمی تا نزدیک درختی پیش رفتم. برف تا زیر زانویم می‌رسید. همان‌جا ایستادم.
متوجه شدم مردی در پایین تپه، میان برفها می‌دوید، هراسان بود به اطراف می‌نگریست. صدای صفیر تیری را شنیدم. بعد مرد فریادی زد و بر زمین افتاد. اما دوباره برخاست تیر در کتفش فرو رفته بود. خود را افتان و خیزان به کنار درختی رساند و بعد دوباره تیری هوا را شکافت و این بار در پشتش فرو رفت و با صورت بر روی برفها افتاد. می‌پنداشتم کار او تمام شده. بالای تپه‌ای در سمت راستم پسر شاهزاده را دیدم که ایستاده و تیر و کمانش را بسوی مرد نشانه رفته بود.
اما مرد تکانی خورد و دوباره بلند شد. تیر و کمان پسر شاهزاده بالا آمد. با خونسردی و تأمل نشانه گرفت. این بار تیر میان دو کتف مرد فرو رفت و دوباره فریادی زد. شاخه‌ی درخت را به شدت فشردم.
پسر شاهزاده از بالای تپه سرازیر شد. به سمت مرد رفت که هنوز روی زمین دست‌وپا می‌زد. خنجر شکاریش را از کمر بیرون کشید و در گردن او فرو برد. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم. از تپه به پایین دویدم. خشم مرا وادار به چنین کاری کرد. تعادل خود را از دست دادم و از روی توده‌‌ای برف به پایین سر خوردم. برخاستم و دوباره در حالی که تا کمر در برف فرو رفته بودم خود را به جلو کشیدم. پایین تپه در شلابی فرو رفتم. خیس شدم اما از طرف دیگر بالا آمدم. پسر بر روی جسد خم شده بود و با بیرحمی آن را قطعه‌قطعه می‌کرد. فریاد زدم: "چه می‌کنی؟" و این تمام توانم بود، از نفس افتاده بودم و صدایم دورگه شده بود. به پشتش کوفتم: "حیوان وحشی چه می‌کنی؟"
برخاست و چرخید و با خشم به من خیره شد. باد سردی وزید و موهای زردرنگش را از پیشانیش کنار زد. چشمان خاکستریش بیرحمتر از همیشه بود. کارد خون‌آلود را بالا آورد و جلو چشمان من گرفت: "دارم گوشت شکار را تکه‌تکه می‌کنم."»
چاپ جدید کتاب «جاودانگان» را نشر چشمه منتشر کرده است. چاپ اول این رمان اولین بار در سال 1376 در نشر البرز منتشر شد و بعداً، پیش از انتشار آن در نشر چشمه، انتشارات جویا هم آن را در سال 1393 تجدید چاپ کرد.

دربارۀ رضا جولایی، نویسندۀ کتاب «جاودانگان»
رضا جولایی، متولد 1329 در تهران، داستان‌نویس، ویراستار، ناشر و مترجم ایرانی است. جولایی متخصص نوشتن داستان‌های تاریخ‌محور است و وقایع داستان‌هایش عمدتاً در دوران قاجار و پهلوی اول و نیز اوایل پهلوی دوم اتفاق می‌افتد.
در قصه‌های جولایی معمولاً یک واقعۀ مهم تاریخی، مثلاً یک ترور یا سرکوب سیاسی، دستمایۀ قصه‌پردازی قرار می‌گیرد و در متن این واقعه و حول‌و‌حوش آن یا همزمان با آن، حوادثی داستانی رخ می‌دهد و شخصیت‌هایی وارد میدان می‌شوند و سرنوشت‌هایشان به‌نحوی با واقعۀ تاریخیِ محوری کتاب پیوند می‌خورد. بعضی از این شخصیت‌ها، چهره‌های معروف تاریخی‌اند و بعضی هم اشخاصی گمنام و زادۀ خیال نویسنده یا آمیزه‌ای از واقعیت تاریخی و تخیل نویسنده.
در بعضی قصه‌های او نیز، مانند کتاب «جاودانگان»، تاریخ و گذشتۀ دور به وهم و کابوس می‌آمیزند و جلوه‌ای وهمناک، غریب و رازآلود می‌یابند.
از آثار داستانی رضا جولایی می‌توان به کتاب‌های «سوء‌قصد به ذات همایونی»، «سیماب و کیمیای جان»، »شکوفه‌های عناب»، «جامه به خوناب» و «بارانهای سبز» و از ترجمه‌های او می‌توان به کتاب‌های «در جبهه‌ی غرب خبری نیست»، «ویلیام شکسپیر که بود؟»، «100 اکتشافی که جهان را تکان داد» و «هنرمندان بزرگی که باید بشناسید» اشاره کرد.
رضا جولایی به‌خاطر آثار داستانی‌اش جوایز مختلفی گرفته که از آن جمله می‌توان به لوح زرین و گواهی افتخار بهترین مجموعه داستان بعد از انقلاب برای مجموعه داستان «جامه به خوناب» و جایزۀ ادبی یلدا برای مجموعه داستان «بارانهای سبز» اشاره کرد.

ادامه keyboard_arrow_down