زن همسایه
رمانهای جنایی و راز آلود همیشه از جذابیت و محبوبیت خاصی برخوردار بودند. رمان «زن همسایه» با داستانی جذاب و پر راز و رمز آغاز میشود و خواننده را باخود همراه میسازد. دلواپسی و نگرانی خانوادهای جوان و رازی که در ماجرا نهفته است داستان را پرکشش کرده است. داستان رمان درباره زن و مرد جوانی است که برای شام به میهمانی همسایه میروند. اما نوزاد شش ماهه خود را در تختخوابش در خانه میگذارند. زن که تازه زایمان کرده و دچار افسردگی پس از زایمان است، از شوخیهای همسرش در میهمانی هم بسیار ناراحت است و به تنها گذاشتن فرزندش فکر میکند. زمانیکه به خانه میرسند متوجه میشوند در ورودی بازاست، نوزاد در تختش نیست! وحشت و نگرانی بر آنها غالب میشود و...
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«قبل از مهمانی، او و مارکو حسابی سر این موضوع بحث کرده بودند. وقتی پرستار بچه زنگ زد و گفت نمیآید، آنه تصمیم گرفت پیش بچه بماند و به مهمانی نرود. اما مارکو در حالی که در آشپزخانه بحث میکردند، به او گفته بود: «اما نمیشه که تنها خونه بمونیآنه صدایش را پایین آورده بود تا سینتیا از آن طرف دیوار حرفهایش را نشنود و گفته بود: «من مشکلی ندارم و خونه میمونم. مارکو هم صدایش را پایین آورده و گفته بود:بیرون رفتن از خونه برات خوبه. یادته که دکتر چی گفت. آنه، همهٔ شب فکر میکرد مارکو چون دوست داشت به مهمانی برود. این حرف را از روی بدجنسی زده یا واقعا به فکر سلامتی اوست.» «عباس زارعی» داستان مهییج «زن همسایه» را به فارسی برگردانده است.
درباره نویسنده: شاری لاپنا، نویسنده کانادایی
رتبه گودریدز:
ادامه keyboard_arrow_down