کتاب | علوم انسانی | ادبیات | داستان کوتاه ایرانی | از روزگار رفته حکایت
از روزگار رفته حکایت شابک: 9789648223088 80 صفحه 112 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 7000 روزگار رفته حکایت ابراهیم گلستان علوم انسانی ادبیات داستان کوتاه ایرانی

375,000 ریال 500,000 ریال

ناشر: بازتاب نگار

چاپ دوم

کتاب «از روزگارِ رفته حکایت» اثر ابراهیم گلستان
تصویری از سرآغاز تاریخ ایران مدرن در قصه‌ای بلند از ابراهیم گلستان. کتاب «از روزگارِ رفته حکایت»، از خلال قصه‌ای با ساخت‌وپرداخت و روایتی ماهرانه و نثری آهنگین که امضای گلستان و شاخصه و شناسنامۀ آثار اوست، روایتگر ایران در حال نوسازی و تغییر و تحول است و روایتگر ناگزیری‌های گذار به عصر مدرن و همچنین آسیب‌های مدرن‌سازی آمرانه و از بالا.
کتاب «از روزگارِ رفته حکایت» از مهمترین و بهترین آثار ابراهیم گلستان است. این قصۀ بلند اولین بار در سال 1348 در مجموعه داستان «مَدّ و مِه» گلستان به چاپ رسید اما بعدها به‌صورت کتابی مستقل منتشر شد.
کتاب «از روزگارِ رفته حکایت» در انتشارات بازتاب‌نگار منتشر شده است.

مروری بر کتاب «از روزگارِ رفته حکایت»
ابراهیم گلستان در کتاب «از روزگار رفته حکایت» شیراز در حال تغییر و تحول اوایل عصر پهلوی را زمینۀ رویدادهای داستان خود قرار داده است. قصه از زبان مردی روایت می‌شود که خاطرات کودکی خود در شیراز و رابطه‌اش را با مردی به یاد می‌آورد که خدمتکار خانۀ پدری‌‌اش بوده و نگهداری از او و دیگر بچه‌های خانه را به‌عهده داشته و بعداً توسط پدر راوی از خانه رانده می‌شود.
کتاب «از روزگارِ رفته حکایت» ساخت‌وپرداختی حساب‌شده دارد و نثر قصه نیز به‌خوبی با ضرباهنگ درونی رویدادها هماهنگ شده و در تناسب با وقایع، گاه موزون و گاه از وزن خارج می‌شود و گلستان این‌گونه ضرباهنگ نثر قصه را با نوسانات دوران گذار از سنت به تجدد و نوسازی میزان می‌کند.
کتاب «از روزگار رفته حکایت» تصویری فشرده از نوسازی آغاز عصر پهلوی و تحولات برآمده از آن است.
گلستان در کتاب «از روزگار رفته حکایت» اگرچه، برخلاف رسم رایج نویسندگان ایرانی نسل‌های اول و دوم ادبیات معاصر ایران در مواجهه با مدرن‌سازی، تنها از موضع سلبی به این رویداد تاریخی نمی‌نگرد و جنبه‌های ایجابی آن را نیز در نظر دارد اما به مشکلات و معایب بنیادین شیوۀ آمرانه و استبدادی و معیوب مدرن‌سازی در ایران نیز واقف است و از همین‌رو در این قصۀ بلند، ضمن نشان دادن برخی دستاوردهای نوسازی، نتیجۀ تجدد معیوب در ایران را نیز به نمایش می‌گذارد و همچنین از گروه تازه‌ای سخن می‌گوید که با فساد و زد‌و‌بند خود را به قافلۀ جدید ملحق کرده‌اند.
در کتاب «از روزگارِ رفته حکایت» پدر راوی نمایندة اشرافیت رو به زوال متعلق به عصر پیشامدرن و دایی او نمایندة گروه تازه‌ای است که با نوسازی و جریان ساخت‌و‌ساز همراه شده و درصدد تأسیس کارخانه است و با زد‌و‌بند و رشوه به مجلس نیز راه یافته است.
گلستان در کتاب «از روزگار رفته حکایت» هم راوی تجدد و ناگزیری آن است و هم مردمی را تصویر می‌کند که با فرهنگ و ضرورت تجدد آشنا نیستند و نسبت به آن گویی یکسره بیگانه‌اند. در جایی از همین داستان می‌بینیم که چطور ویرانه‌های خیابانها و خانه‌های قدیمی، که شیراز مدرن قرار است روی آن‌ها بنا شود، با بارش بارانی سیل‌آسا و چندروزه به گل‌و‌لای بدل می‌شود و آب، خیابانها را می‌گیرد و به‌دلیل نبودن فاضلاب، لای‌و‌لجن بر سطح زمین می‌ماند: «ولی آن روز، و روز بعد و چندین روز، باران یک‌ریز می‌بارید. هی بارید، هی بارید، و هر چه خشت خرد و گل بام‌های ویران بود وارفت و راه افتاد تا فلکه‌ای که بعدها باید میدان مرکزی شهر ما شود دریایی از لجن و لای گند چسبناکی شد. در خانه‌های ویران آب در چاه مستراح‌ها می‌رفت، بعد سر می‌رفت، و هر چه بود می‌آمد رو. راهی به فاضلابی نبود، و هر چه بود در غلظت محیط معلق بود. مردم در آن، تمام، گیر می‌کردند، و هر چه می‌توانستند بر آنکه فلکه می‌‌سازد لعن می‌فرستادند، فحش می‌دادند – و گیر می‌کردند.»
در کتاب «از روزگار رفته حکایت» به تغییر لباس در عصر پهلوی اول هم اشاره‌ای شده است و همچنین به تحول نظام آموزش و تغییر محتوای درس تاریخ از اسطوره و افسانه به تاریخ علمی و شرح رویدادهای واقعی.
موضوع دیگری که گلستان در این قصۀ بلند پیش می‌کشد، تغییر مناسبات پیشین به‌واسطۀ مناسبات جدید برآمده از مدرن‌سازی است. این مسئله در کتاب «از روزگار رفته حکایت» با قرار دادن خدمتکاری فرودست در مرکز قصه، خدمتکاری که به‌تدریج جایگاه خود را در خانۀ پدری راوی از دست می‌دهد، مطرح می‌شود.
در واقع کتاب «از روزگار رفته حکایت» داستان مردی است به نام مشدی اصغر که در قصه به نام «بابا» هم از او اسم برده می‌شود و کارش، چنانکه پیش‌تر نیز اشاره شد، نگهداری از بچه‌های خانه، از جمله نگهداری از راوی داستان، است. بعدها که راوی بزرگتر می‌شود پدر خانواده با بابا سر ناسازگاری می‌گذارد و این به طرد بنده از خانۀ ارباب منجر می‌شود و دست آخر مرد را به نوانخانه می‌برند.
تغییر مناسبات ناشی از تحول و نوسازی بر زندگی و سرنوشت بابا تأثیری تلخ و تراژیک می‌گذارد اما پدر راوی نیز که ارباب باباست یکسره از آسیب این تغییرات مصون نمی‌ماند اگرچه آسیبی که او می‌بیند قابل قیاس با آنچه بر سر بابا می‌آید نیست. بابا طبیعتاً ضعیف‌تر و آسیب‌پذیرتر است، اما نوسازی و پاگرفتن طبقه‌ای تازه جایگاه پدر را نیز، که نماد اشرافیتی سنتی است، متزلزل می‌کند و پدر در مناسبات جدید دیگر قدرت پیشین را ندارد.
از طرفی تغییرات اگرچه خدمتکار خانه را در کتاب «از روزگارِ رفته حکایت» به سقوطی تلخ سوق می‌دهد، اما پسر همین خدمتکار بر اثر همین تغییرات کارمند عدلیه می‌شود.
اما آنچه در کتاب «از روزگار رفته حکایت» هویداست حضور تهیدستان به‌عنوان اشیاء خانۀ اربابی و وجودهایی فاقد حق و شأن انسانی است.
گلستان در کتاب «از روزگار رفته حکایت» عیب و حسن‌های نوسازی، ناگزیری گذار از سنت به تجدد، معایب اساسی مدرن‌سازی ناقص و توأم با ضرب و زور و تغییر وضعیت فرودستان در مناسبات جدید را روایت کرده است.
در بخشی دیگر از کتاب «از روزگار رفته حکایت» می‌خوانید: «... و بعد باز مدرسه‌مان باز شد، و ما رفتیم. در روز اولی که می‌رفتیم در راه مدرسه دیدیم با کلنگ بازار و خانه‌های پهلو را دارند می‌کوبند. دیوارها همه رمبیده بود، و روی بام‌های به‌جامانده یک تکه کهنۀ قرمز به باد می‌جنبید. سقف فرو کشیده و اندود بام‌های گلی گاهی در پشت شیشه درهای بسته اتاق‌ها بود. گاهی دری نمانده بود، و از دور آستانه‌ها جز یک ردیف حفره خالی نبود. در خانه‌ها گاهی در گوشه‌ای هنوز کسی زندگی می‌کرد. در کنج یک حیاط از مفرش و گلیم، و در کنج دیگری از بوریا پناه ساخته بودند. گاهی کنار حوض فرو رفته‌ای زنی سرگرم شستن بود. نارنج‌ها میان تل خرابه هنوز از لای برگ‌های خاک‌آلود می‌درخشیدند. و هی کلنگ بود که بر سقف بام‌ها می‌خورد، و خشت و خاک بود که هی می‌ریخت. می‌رفتیم. بابا برایم گفت می‌خواهند آن‌جا یک فلکه بزرگ بسازند، و بعد یک خیابان هم از هر طرف بهش برسانند. پرسیدم فلکه یعنی چه؟ نمی‌دانست. گفتم برای چه؟ آن را هم نمی‌دانست. می‌رفتیم.»

دربارۀ ابراهیم گلستان، نویسندۀ کتاب «از روزگارِ رفته حکایت»
سید ابراهیم تقوی شیرازی، معروف به ابراهیم گلستان، متولد 1301 در شیراز، داستان‌نویس، فیلمساز، مقاله‌نویس، مترجم، روزنامه‌نگار و عکاس ایرانیِ ساکن انگلستان است. او همسر زنده‌یاد فخری گلستان، از زنان پیشرو در فعالیت برای بهبود وضعیت کودکان خیابانی در ایران و مترجم و سفالگر ایرانی، و پدر لیلی گلستان، مترجم و گالری‌دار ایرانی، و زنده‌یاد کاوه گلستان، عکاس ایرانی، است.
پدر ابراهیم گلستان روزنامه‌نگار بود و در شیراز روزنامه‌ای به نام «گلستان» را منتشر می‌کرد و همچنین در مجلس مؤسسان 1304، همان مجلسی که سلطنت را از قاجار به پهلوی انتقال داد، نمایندۀ فارس بود. گلستان در خانواده‌ای مترقی و پیشرو در شیراز رشد کرد. در سال 1320 به تهران آمد که حقوق بخواند اما خواندن حقوق در دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران را نیمه‌کاره رها کرد. از همان جوانی وارد کار سیاسی شد و به حزب تودۀ ایران پیوست و در نشریات این حزب مشغول به کار شد. بعدها از حزب توده جدا شد و به‌طور مستمر به نویسندگی و فیلمسازی پرداخت.
گلستان نویسنده و فیلمسازی‌ست با سبک و لحن خاص خود؛ قصه‌ها و فیلم‌های او نشانگر این‌اند که به کسی و جریانی باج نداده است و حتی در آن دسته از فیلم‌هایش که به‌سفارش ساخته شده‌اند حرف خود را به‌نحوی در فیلم گنجانده و موضع خود را نشان داده و اعلام کرده است.
قصه‌ها و فیلم‌های ابراهیم گلستان از آثار پیشروِ زمانۀ خود به حساب می‌آیند و شباهتی به جریان غالب قصه‌نویسی و فیلمسازی دوران خود ندارند.
فاصلۀ معنادار آثار گلستان از پسندِ زمانه از تک‌رو بودن او می‌آید و از نگاه انتقادی‌اش به هرچیزی‌ که به‌عادت پذیرفته می‌شود. این نگاه انتقادی را در گفته‌های صریح و جنجال‌برانگیز او دربارۀ بعضی شخصیت‌های مشهور و محبوب نیز می‌بینیم.
گلستان همچنین یکی از مستندسازان برجستۀ ایرانی است. از آثار داستانی ابراهیم گلستان می‌توان به کتاب‌های «مَدّ و مِه»، «جوی و دیوار و تشنه»، «شکار سایه» و «خروس»، از فیلم‌های مستندش می‌توان به «موج و مرجان و خارا» و «گنجینه‌های گوهر»، از آثار غیرداستانی‌اش می‌توان به «گفته‌ها»، «مختار در روزگار»، «نامه به سیمین» و «برخوردها در زمانۀ برخورد» و از ترجمه‌هایش می‌توان به «هکلبری فین» اشاره کرد.
گلستان همچنین ساخت دو فیلم داستانی «خشت و آینه» و «اسرارِ گنجِ درّهِ جنّی» را در کارنامۀ هنری‌اش دارد.
از او دو کتاب مصاحبه نیز با عنوان‌های «نوشتن با دوربین: رو در رو با ابراهیم گلستان» و «از روزگار رفته: چهره به چهره با ابراهیم گلستان» منتشر شده که اولی گفت‌وگوی پرویز جاهد و دومی گفت‌وگوی حسن فیاد با ابراهیم گلستان است. قاسم هاشمی‌نژاد نیز گفت‌وگویی خواندنی با گلستان انجام داده که این گفت‌وگو در کتاب «گفته‌ها» چاپ شده است.

ادامه keyboard_arrow_down