شپشپالاس
رمانی طنزآمیز با شخصیتهای جورواجور و وقایع غریب. «شپشپالاس» رمانی است درباره ساختمان ویرانهای در استانبول که روزگاری عمارتی مجلل و باشکوه بوده است. اکنون در هر طبقه این ساختمان آدمهایی عجیب و غریب زندگی میکنند که زندگیشان تلفیقی از تراژدی و کمدی است. چنانکه در مقدمه مترجم بر ترجمه فارسی رمان اشاره شده، ایده نوشتن «شپشپالاس» روزی در ذهن الیف شافاک جرقه زده که او در اطراف میدان تاکسیم در استانبول قدم میزده و در همین حین، در کنار چشمهای تاریخی، چشمش به این نوشته میافتد: «در این مکان درویشی آرمیده است، آشغال نریزید وگرنه به زمین گرم میخورید.» این نوشته شافاک را به فکر نوشتن رمانی با محوریت آشغال میاندازد. «شپشپالاس» رمانی است با ساختاری دایرهوار که حول محور آشغال میگردد. شافاک در این رمان وقایع را با سیری دَوَرانی و غیر خطی روایت میکند و از خلال این حرکت دَوَرانی آشغالها و چیزهای به ظاهر بیاهمیت زندگی را، با نگاهی طنزآمیز، میکاود. راوی در اوایل رمان درباره دایره توضیحی میدهد که نمایانگر ساختار روایی و بیآغازی و بیانجامی این رمان است: «در دایره نه خط افقی وجود دارد نه خط عمودی. نه پایان نه آغاز. اگر هوس یافتن نقطهی آغاز به سرت نزند، میتوانی از هر نقطهای وارد دایره شوی. اما نمیتوانی نقطهی ورودت را نقطهی آغاز بنامی. نه تولدی، نه آستانهای، نه ایستگاهی نهایی... از هر جا راهی شوم، همیشه زمان پیشینی وجود داشته است.»
«شپشپالاس» با ترجمه و مقدمه تهمینه زاردشت در انتشارات مُروارید منتشر شده است.
درباره نویسنده: الیف شافاک (- 1971)، داستاننویس، فعال حقوق زنان، جُستارنویس و سخنرانِ ترکی – بریتانیایی.
ادامه keyboard_arrow_down