عوضی
آیا تا به حال شخصی را دیدهاید که خودش را نشناسد یا از هویت اصلی خود بیخبر باشد! حتی فکر کردن به این موضوع مهم هم حیرتانگیز است. روایت رمان «عوضی» درباره مردی است که از هویت خویش، آگاهی ندارد و همیشه با کسان دیگری اشتباه گرفته میشود! برای دانستن ماجرای این مرد عجیب، شما نوجوانان جویای هویت میتوانید، داستان «عوضی» رابخوانید. در قسمتی از داستان میخوانیم:« برای آنکه خاطرم کامل جمع شود، با خودم فکر کردم چقدر مضحک است خیال کنم کسی به در خانهام ضربه زده در حالیکه روی چارچوب در زنگی هست که خیلی خوب کار میکند و آدم نمیتواند نبیندش.
ده ثانیه دیگر گذشت. و طی زنگ بیپایانی که در پی آمد، قلبم دیگر نزد. فکر میکنم واقعا ایستاد. با خودم گفتم دوباره شروع نمیکند به تپیدن مگر آنکه کمی شانس بیاورم و لحظهای برسد که آن انگشتی که دگمه زنگ را له میکرد شل شود. برام اندازه یک ابدیت طول کشید. یک دفعه سکوت برگشت، دوبرابر، صدبرابر ساکتتر از قبل، و قلبم دوباره شروع کرد به زدن، شدیدتر از همیشه، انگار میخواست از سینهام در برود. لابد صداش تا پاگرد هم میرفت...» داستان «عوضی» توسط «اصغر نوری» به فارسی برگردانده شده است.
درباره نویسنده: ژوئل اگلوف ( 1970 ) نویسنده فرانسوی، صاحب اثر «منگی»
رتبه گودریدز: از 5
ادامه keyboard_arrow_down