برف سیاه شابک: 9786003673236 212 صفحه 187 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 1100 سیاه میخائیل بولگاکف احمد پوری علوم انسانی ادبیات ادبیات روسیه

210,000 ریال 300,000 ریال

ناشر: نیماژ

چاپ دوم

برف سیاه
رمانی خواندنی که خواننده را با وضعیتی اسفناک آشنا می‌کند. فقر، بیماری، کابوس، اشباح شبانه و زندگی کارمندی از جمله موارد پرداخته شده در بستر داستان هستند. «میخائیل بولگالف» با طنزی طعنه‌دار وضعیت زندگی کارمندی و دیگر تحقیرها و سرخودگی‌های جامعه‌اش را به تصویر می‌کشد. داستان درباره شخصیتی به نام «ماسکودف» است. نمایشنامه او کاملا اتفاقی برگزیده می‌شود تا توسط گروه افسانه‌ای تئاتر مستقل به اجرا درآید. ولی به این سادگی‌ها نیست! شرایط آسان و ساده پیش نمی‌رود و آشوب و بلوایی رخ می‌دهد که او انتظارش را نداشت. نمایشنامه دو کارگردان دارد که بر اساس شخصیت‌های «کنتستاتین استانیسلاوسکی» بازیگر و مدیر تئاتر روس و همکارش شکل گرفته‌اند. این دو نفر مدام با یکدیگر در جدال هستند، تا هر یک مستقل بتوانند کنترل کامل نمایش را به دست گیرند. طوریکه پس از هر تمرین، امید به اجرای نمایش کمتر می‌شود. مسیری که استیصال به دنبال دارد. وضعیت فلاکت‌بار و احساس تحقیر و سرخوردگی به وجود آمده در داستان به دقت توصیف می‌شود تا خواننده را با فضای سانسور هنرمند در حکومت استالینی آشنا کند.
در قسمتی از داستان می‌خوانیم:
«لوله هفت تیر را روی شقیقه و انگشت لرزانم را روی ماشه گذاشتم. همان دم صدای آشنایی از طبقه‌ی پایین شنیدم. مرد خواننده‌ای با صدای زیر شروع به خواندن کرد. «خداوند چیزی را به من باز نمی‌گرداند!»
«... فاوست! چه به‌موقع! منتظر ابلیس می‌شوم تا بیاید تو. برای آخرین بار. دیگر آن را نخواهم شنید.» انگشت لرزانم روی ماشه مانده بود. صدای در آمد. هفت‌تیر از دستم افتاد. به سوی در رفتم.» داستان «برف سیاه» توسط «احمد پوری» به فارسی ترجمه شده است.

درباره نویسنده: میخائیل آقاناسیویچ بولگالف (1891 ـ1940 ) نویسنده روسی، صاحب اثر «مرشد و مارگارتیا»

ادامه keyboard_arrow_down