خونخورده
داستانی درباره تاریخ، سیاست، عشق، مرگ و اشباح سرگردان در تاریخ. رمان خونخورده، نوشته مهدی یزدانیخرم، سرگذشت تراژیک پنج برادر را در دهه 60 خورشیدی روایت میکند و نیز داستان دو روحِ سرگردان را. رمان روایتی سیال دارد و رویدادهای آن در نقاط مختلف، از تهران تا بیروت و ...، اتفاق میافتد. در خونخورده طنز و تراژدی به هم آمیختهاند. رمان این گونه آغاز میشود: «اولش خون بود...
خونی که آرام و کُند راه باز میکرد وسطِ زمختیِ آسفالتِ خیابان. میچرخید میانِ آبی که رقیقش کرده بود و پخش میشد؛ پخشتر. خونی که سیاه میزد با رگههای سرخِ روشن و خودش را میرساند به جدولِ سیمانی کنار جوی و کمکم میگسترد روی آسفالت. خیابان را خون گرفته بود. خونی که از شکافِ جدولِ سیمانی راه باز کرده بود به جوی خشکی که تهش یک گربه مُرده درازبهدراز افتاده بود و هنوز بو نگرفته بود. گربهای که از فرط پیری جان داده بود در جوی آب و خونِ رقیقشدهای که خیابان را پوشانده بود پوستش را رنگ میزد. پوستِ خاکیاش را... و بعدش صداها بلندتر شدند. ردها در خون. یکی لیز خورد روی سُریِ خیسِ خون خیابان و دیگری از ترس خود را پس کشید. ولولهای برپا بود. آدمها از پیادهرو تماشا میکردند و عکس میگرفتند و در صبحِ پاییزی به تماشای خونی مشغول بودند که کُل تَرَکهای آسفالت را پُر کرده بود و کمکم فرومیرفت در زمین...»
رمان خونخورده در نشر چشمه منتشر شده است.
درباره نویسنده: مهدی یزدانیخرم (- 1358)، داستاننویس، روزنامهنگار، منتقد ادبی و ویراستار ایرانی.
رتبه گودریدز: 3/96 از 5.
ادامه keyboard_arrow_down