جنایت و مکافات
رمانی که عمیقترین مسائل و تناقضهای درونی آدمی را در قالب داستان یک جنایت بازمیگوید. راسکولنیکف، قهرمان رمان جنایت و مکافات فئودور داستایفسکی دانشجویی است فقیر که از فقر و نابسامانی و بیعدالتی اجتماعی به تنگ آمده و میخواهد علیه این نابسامانیها عصیان کند. او معتقد است انسان حق دارد در راه هدفی والا روی قراردادها و قوانین اجتماعی پا بگذارد و حتی مرتکب جنایت شود. با همین فلسفه زنی رباخوار را میکشد و چون در لحظه جنایت ناگهان خواهر مقتول هم از راه میرسد مجبور میشود او را هم بکشد. اما قضیه به این سادگی نیست. راسکولنیکف بعد از ارتکاب جنایت دچار هذیان و تب و تشویش و عذاب وجدان میشود و توجیهات فلسفی و اجتماعی هم به هیچ وجه آرامش نمیکنند. او سرانجام به قتل زن رباخوار و خواهرش اعتراف میکند. راسکولنیکف در حین وقوع این اتفاقات عاشق دختری به نام سونیا میشود. سونیا دختری است که فقر او را به تنفروشی کشانده. او از طرفی تجسم عشق و عطوفت نجاتبخش است.
رمان جنایت و مکافات یکی از شاهکارهای ادبیات قرن نوزدهم و متعلق به دوران شکوه رمان روسی است. داستایفسکی در این رمان مسائلی را طرح کرده که انسان همواره و در همه دورهها با آنها درگیر بوده و هست. مسائلی نظیر گناه و عذاب و جزا و خیر و شر و عقوبت و بخشایش و عطوفت و عشق و شفقت.
ترجمه اصغر رستگار از این رمان را انتشارات نگاه منتشر کرده است.
درباره نویسنده: فئودور داستایفسکی (1881-1821)، داستاننویس و مقالهنویس روسی قرن نوزدهم.
ادامه keyboard_arrow_down