نه فرشته، نه قدیس
داستانی درباره عشق، رنج، زندگی، آرمان، سیاست، اضطراب و بار سنگین گذشته و تاریخ. راوی رمان نه فرشته، نه قدیس ، نوشته ایوان کلیما، زنی دندانپزشک و کتابخوان و پُرمشغله به نام کریستیناست؛ این زن که تازه چهل و پنج سالگی را رد کرده است از خودش، زندگیاش، دغدغههایش، دختر پانزده سالهاش که با دوستان ناباب میگردد و کریستینا سخت نگران عاقبت اوست، شوهر سابقش که از سرطان عذاب میکشد، مادر پیر و تنهایش و پدرش که مردی مستبد و شیفته استالین و آرمانهای کمونیستی بوده و بعد از مرگش کریستینا رازهایی را دربارهاش کشف میکند، سخن میگوید. از سوی دیگر پای عشقی هم در رمان به میان میآید: عشق کریستینا به مردی پانزده سال جوانتر از خودش. کلیما در این رمان به چکسلواکی دوران کمونیسم و جنگ دوم جهانی هم گریز میزند و از مصائبی سخن میگوید که مردم کشورش از سر گذراندهاند. در جایی از این رمان آمده است: «به مادرم نگفتم که آن روزها مردم هنوز از هم نمیترسیدند. در طول جنگ مردم از این که عقیدهشان را ابراز کنند میترسیدند، میترسیدند به قیمت جانشان تمام بشود. مادرم به دلیل چیزهایی که دیده این مطلب را خیلی خوب میفهمد. مردم در سالهایی هم که کمونیستها حاکم بودند میترسیدند، هرچند که مادرم به خاطر شغل پدرم صدمهای ندیده. راستی بر سر مردمی که زندگیشان را با ترس از ابراز عقیده سپری میکنند چه میآید؟»
نه فرشته، نه قدیس با ترجمه حشمت کامرانی در نشر نو منتشر شده است.
درباره نویسنده: ایوان کلیما (- 1931)، داستاننویس، مقالهنویس، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار اهل جمهوری چک.
ادامه keyboard_arrow_down