کتاب | علوم انسانی | ادبیات | ادبیات روسیه | شبهای روشن
شبهای روشن 192 صفحه 285 گرم قطع: رقعی نوع جلد: گالينگور تیراژ: 1100 شبهای روشن فیودور داستایفسکی حمیدرضا آتش برآب علوم انسانی ادبیات ادبیات روسیه

1,687,500 ریال 2,250,000 ریال

ناشر: کتاب پارسه

چاپ یکم

کتاب «شبهای روشن» اثر فیودار داستایِفسکی
یک عاشقانۀ کلاسیک از فیودار داستایفسکی. قصۀ کوتاه «شبهای روشن»، با عنوان اصلی Белые ночи، گرچه از آثار دوران جوانی داستایفسکی است اما به‌لحاظ شهرت و محبوبیت، با رمان‌های مشهور دوران پختگی او پهلو می‌زند.
داستایفسکی در قصۀ «شبهای روشن» از تنهایی و دلدادگی و آرزو و حسرت و فراق و رنج نوشته است.
یِوگِنیا تور در وصف قصۀ «شبهای روشن» گفته است: «شبهای روشن شاعرانه‌ترین اثر ادبیات روسی است با اندیشه‌ای اصیل و پرداختی زیبا و جذاب.»
متن اصلی قصۀ «شبهای روشن» اولین بار در سال 1848 منتشر شده است. این قصه، دستمایۀ اقتباس‌های سینمایی و تئاتری هم قرار گرفته است.
از جمله فیلم‌هایی که براساس قصۀ «شبهای روشن» ساخته شده، می‌توان به فیلمی به‌کارگردانی لوکینو ویسکونتی و بازیگری مارچلو ماسترویانی و نیز فیلم «چهار شب یک رؤیابین» به‌کارگردانی روبر برسون اشاره کرد.
همچنین فیلم ایرانی «شبهای روشن» به‌کارگردانی فرزاد مؤتمن و نویسندگی سعید عقیقی، برداشتی آزاد از قصۀ «شبهای روشن» داستایفسکی است.

مروری بر قصۀ «شبهای روشن»
داستایفسکی در قصۀ «شبهای روشن» قصۀ عشق را می‌گوید؛ قصه‌ای نامکرر که در عالم ادبیات، هرکس به‌شیوه‌ای آن را ساز کرده و داستایفسکی نیز به‌شیوۀ خود این قصه را در «شبهای روشن» روایت کرده است.
قصۀ «شبهای روشن» داستایفسکی، عاشقانه‌ای تلخ و شورانگیز با روایتی سرراست و خوشخوان و پایانی غافلگیر کننده است. قصه از زبان راوی اول‌شخص نقل می‌شود؛ از زبان راوی‌ای که دیدار اتفاقی‌اش با یک زن، او را به آن زن دلبسته می‌کند.
راوی قصۀ «شبهای روشن» مردی‌ست از جنسِ همۀ مردان تنهایی که اغلب در آثار داستایفسکی ملاقاتشان می‌کنیم؛ مردی ساکن پتربورگ که تنها همصحبتش مستخدمی سالخورده است. این مردِ تنها، شبها در خیابانهای پتربورگ پرسه می‌زند و خیالبافی می‌کند و در بیداری، رؤیا می‌بیند و از شدت بی‌کسی و بی‌همدمی، خانه‌ها و ساختمان‌ها را به چشمِ دوستان و همصحبتان خود می‌بیند.
شبی، حینِ پرسه‌زنی در خیابان، چشم راوی، در کنار کانالِ آب، به دختری می‌افتد. دختر به حصار کانال تکیه زده و می‌گرید. کمی بعد، دختر فریاد می‌کشد و راوی می‌رود ببیند چه اتفاقی برای او افتاده است. مردی مزاحم دختر شده است. راوی، شرّ مزاحم را از سر دختر کم می‌کند و این‌گونه باب آشنایی‌ و دوستی‌اش با دختر، که ناستینکا نام دارد، باز می‌شود. پیش از این، هیچ زنی در زندگی راوی نبوده و راوی تجربه‌ای عاشقانه نداشته است و ناستینکا هم شرط می‌کند که راوی عاشق او نشود و فقط باهم دوستانی معمولی باشند. او برای راوی تعریف می‌کند که عاشق مردی است که او را قال گذاشته و به سفر رفته و یک سال است که از سفر برنگشته، درحالی‌که قرار بوده برگردد و با او ازدواج کند.
اما راوی قصۀ «شبهای روشن»، برخلاف شرط ناستینکا با او، عاشق ناستینکا می‌شود. او ابتدا احساسات خود به ناستینکا را بروز نمی‌دهد و عشقش به او را در دل نگه می‌دارد، اگرچه سرانجام، در شب چهارم دیدارش با ناستینکا، به او ابراز عشق می‌کند. این ابراز عشق اما همزمان می‌شود با اتفاقی دیگر، که ناگهان همه‌چیز را دگرگون می‌کند و پایانی غافلگیر کننده را برای قصۀ «شبهای روشن» رقم می‌زند.

دربارة فیودار داستایِفسکی، نویسندة قصۀ «شبهای روشن»
فیودار میخایلوویچ داستایفسکی (Фёдор Михайлович Достоевский)، متولد 1821 و درگذشته به سال 1881، از بزرگترین نویسندگان کلاسیک قرن نوزدهم و از مهمترین نمایندگان عصر طلایی ادبیات روسیه است.
داستایفسکی نویسنده‌ای بود با زندگی‌ای پر از اُفت‌وخیز و تلاطم. یک‌‌بار حتی تا دمِ مرگ و پای جوخۀ اعدام رفت اما در آخرین لحظات اعلام شد که بخشوده شده است. سالهایی را در سیبری زندانی بود. از بیماری صرع نیز رنج می‌بُرد و این‌ها همه، در کنار عوامل و رویدادهایی دیگر، تأثیرات خود را به‌نحوی بر جهان‌بینی و آثار داستانی‌اش به‌‌جا گذاشتند.
داستایفسکی در رمان‌هایش آیندۀ جهان، برآمدن نظام‌های توتالیتر و بحرانهایی را که انسان مدرن در قرن بیستم قرار بود از سر بگذراند پیش‌بینی کرده و پرسش‌ها و تردیدهایی را دربارۀ انسان و انتخاب‌های او و نیز درباب مقولۀ خیر و شر و شک و یقین پیش کشیده که همچنان برای انسان قرنِ بیست‌و‌یکمی نیز مطرح است. شخصیت‌پردازی قدرتمند و ترسیم ماهرانۀ تلاطمات درونی و پیچیدگی‌ها و تناقضات شخصیتی آدم‌ها و درگیری‌شان با بحرانهای وجودی و هستی‌شناختی، از خلال قصه‌هایی جذاب و پُرکشش، از ویژگی‌های اصلی آثار شاخصِ داستایفسکی هستند. او به ویژه در رمان‌های «جنایت و مکافات»، «برادران کارامازوف»، «شیاطین» و «ابله» اوج هنر قصه‌پردازی و نیز عصارۀ جهان‌بینی خود را به نمایش گذاشته است. این رمان‌ها، با گذشت این‌همه‌سال از نوشته‌شدن‌شان، همچنان تَر و تازه و شادابند و مثل هر اثر بزرگ کلاسیک، همچنان حرفهای تازه‌ و مهمی برای گفتن دارند.
داستایفسکی روزنامه‌نگار چیره‌دستی هم بود و از سال 1861 تا 1863 ماهنامۀ «زمان» را سردبیری کرد؛ ماهنامه‌ای ادبی، سیاسی، اقتصادی و فلسفی که لئونید گروسمن در کتاب «داستایفسکی، زندگی و آثار» از آن به‌عنوان «واقعه‌ای بزرگ در تاریخ مطبوعات روسیه» یاد می‌کند و دلیل توفیق این ماهنامه را «قریحۀ شگفت‌آور داستایفسکی، شیفتگی آتشینش در طلب اندیشه‌های نو، روحیۀ مبارزه‌جوی او به‌عنوان یک نویسندۀ سیاسی و عشق بی‌آلایشش به آفریده‌های مردم خود» می‌داند.
از داستایفسکی، به‌جز رمان و داستان کوتاه، نوشته‌های غیرداستانی بسیاری هم در موضوعات مختلف به‌‌جا مانده است. او همچنین مترجم آثاری از ادبیات آلمان و فرانسه بوده است.

دربارة ترجمۀ فارسی کتاب «شبهای روشن»
کتاب «شبهای روشن» با ترجمۀ حمیدرضا آتش‌برآب، همراه با تفسیری بلند بر این قصه، با عنوان «نخستین اگزیستانسیالیست روس»، و دو مطلب دربارۀ ترجمه‌های مشهور قصۀ «شبهای روشن» و اقتباس‌های سینمایی و تئاتری از این قصه، در بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شده است.
حمیدرضا آتش‌برآب، متولد 1356 در اهواز، مترجم ایرانی و پژوهشگر زبان و ادبیات روسی است. آتش‌برآب در دانشگاه دولتی مسکو تحصیل کرده و تاکنون آثار زیادی را از ادبیات روسیه به فارسی ترجمه کرده است. از جمله ترجمه‌های او از ادبیات روسیه می‌توان به کتاب‌های «آنّا کاری‌نینا»، «جنایت و مکافات»، «سوارکار مفرغی»، «یادداشت‌های زیرزمینی»، «مرشد و مارگاریتا»، «یادداشتهای شیطان»، «خندۀ سرخ» و «قمارباز» اشاره کرد.
از قصۀ «شبهای روشن» ترجمه‌های فارسی دیگری هم موجود است. از جملۀ این ترجمه‌ها می‌توان به ترجمۀ سروش حبیبی، منتشرشده در نشر ماهی، اشاره کرد.

ادامه keyboard_arrow_down