غریبهای در قصر
رمانی کمیک و مفرح و پرماجرا در باب سفر در زمان. مارک تواین در رمان غریبهای در قصر ماجرای مهندسی آمریکایی را روایت میکند که بعد از اینکه به سرش ضربهای میخورد، خود را در گذشتهای دور و در دربار آرتورشاه در انگلستانِ قرون وسطا و میان شوالیهها مییابد و این آغاز ماجراهایی غریب و مهیج و طنزآمیز است که در رمان به قلم شیرین مارک تواین روایت شدهاند. در بخشی از این رمان میخوانید: «سوءِتفاهمی میان من و او که هرکول صدایش میزدیم پیش آمد و برای رفع آن دست به دیلم بردیم. او ضربهای به سرم زد که همهچیز جلو چشمم ترک برداشت، انگار همهی قطعات جمجمهام از جا درآمدند و هر قطعه روی قطعهی کناریاش افتاد. دنیا در نظرم تیرهوتار شد و دیگر چیزی نفهمیدم. حداقل تا مدتی هیچچیز نفهمیدم.
وقتی به خودم آمدم، زیر درخت بلوطی روی علفها نشسته بودم. چشمانداز روستایی خیلی زیبایی مقابلم بود. احساس کردم در آنجا تنها هستم. البته نه کاملاً، چون مردی سوار بر اسب به من خیره شده بود. مردی که انگار تازه از درون عکس کتابی بیرون آمده بود. سرتاپا زره فولادی زمانهای قدیم را به تن داشت و کلاهخودی به شکل بشکهی پَرچشدهای که شکاف برداشته باشد، روی سرش بود. سپر و شمشیر و نیزهای بزرگ داشت، روی اسبش هم زرهی انداخته بود و شاخی فولادی روی پیشانیاش بسته بود...»
رمان غریبهای در قصر با ترجمه علیاکبر لبش در نشر چشمه منتشر شده است.
درباره نویسنده: مارک تواین (1910 – 1835)، داستاننویس، طنزنویس، روزنامهنگار، ناشر و سخنران آمریکایی.
رتبه گودریدز: 3/77 از 5.
ادامه keyboard_arrow_down