ژولورن رمان جزیره شناور را در سال 1895 نگاشت. در این کتاب ماجرای گروه ارکستری فرانسوی است که به جزیره بزرگ و مصنوعی در اقیانوس آرام میروند. جزیرهای که به شهر میلیونرها شهره است.
در بخشی از رمان جزیره شناور میخوانید:
18 مارس 1867 به لیورپول رسیدم. کشتی گریت ایسترن تا چند روز دیگر به طرف نیویورک حرکت میکرد و من چون مسافری که تنها قصدم لذت بردن از سفر بود، می بایست سوارش میشدم. عبور از اقیانوس اطلس، بر عرشه این کشتی غول پیکر وسوسه برانگیز مینمود. در صورت امکان، دلم می خواست آمریکای شمالی را هم ببینم، اما هدف اصلیام سفر با کشتی گریت ایسترن بود، و بعد دیدن کشوری که آوازه شهرتش را مدیون کوپر 2 می دانستند. این کشتی بخار که شاهکار صنعت دریانوردی است، چیزی بیش از یک کشتی بزرگ است؛ به شهری شناور م یماند و چون بخشی مجزا از قلمرو کُنتهای انگلیس است، که با عبور از دریا، سرآخر به قاره آمریکا میرسد. بنایی چنین عظیم را سوار بر امواج تصور کردم که در برابر بادهای سرکش تسلیم ناپذیر بود، متهورانه در میان دریایی آرام پیش م یرفت و مقاومتش آنجا که کشت یهایی مانند واریرز و سولفرینوز را چون قایقی میلرزاند، مثال زدنی بود. تخیلاتم بیش از این پیش نمیرفت و من شاهد تمام اینها و ویژگیهای بسیاری بودم که محدود به حوزه دریانوردی نمیشد. کشتی گریت ایسترن فقط وسیلهای دریایی نیست، جهانی کوچک است، دنیایی را با خود دارد و بینندهاش را چنان مبهوت میکند که گویی تماشاگری به تماشای نمایشی عظیم مملو از غرایز، هجویات و احساسات انسانی نشسته است.
ادامه keyboard_arrow_down