کتاب | علوم انسانی | ادبیات | ادبیات فرانسه | مردی که خواب است
مردی که خواب است شابک: 9786004904308 128 صفحه 160 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 1000 مردی خواب ژرژ پرک ناصر نبوی علوم انسانی ادبیات ادبیات فرانسه

680,000 ریال 800,000 ریال

ناشر: فرهنگ نشر نو

چاپ یکم

کتاب «مردی که خواب است» نوشتۀ ژرژ پرک
تجربۀ بُریدن از جهان و هرچه در آن هست، چه‌جور تجربه‌ای‌ست و این تجربه چه حسی به آدم می‌دهد و آدم را به چه عواقبی دچار می‌کند؟ کتاب «مردی که خواب است»، با عنوان اصلی Un homme qui dort، رمانی است دربارۀ این تجربه.
ژرژ پرک در کتاب «مردی که خواب است» قصۀ بُریدن از دنیا و مافیها و عواقب آن را نقل می‌کند.
کتاب «مردی که خواب است» رمانی است با درونمایه‌ای فلسفی و روایتی نامتعارف. متن اصلی این رمان اولین بار در سال 1967 منتشر شده است.
براساس کتاب «مردی که خواب است» در سال 1974 فیلمی ساخته شده که خود ژرژ پرک در کارگردانی آن مشارکت داشته است.

مروری بر کتاب «مردی که خواب است»
ژرژ پرک در کتاب «مردی که خواب است» ماجرای یک دانشجوی جامعه‌شناسی دانشگاه سوربن را روایت می‌کند که ناگهان تصمیم می‌گیرد در امتحان شرکت نکند و درس را ول کند. این تصمیم به تصمیماتی بزرگ‌تر و خطیرتر می‌انجامد. شخصیت کتاب «مردی که خواب است» بر آن می‌شود که کلاً ارتباطش را با همه‌کس و همه‌چیز قطع کند و به آدم‌‌ها و رویدادهای اطرافش بی‌اعتنا باشد. اما بعد از این کار، چه بر سر او خواهد آمد؟ او تا کجای این خلاء و تنهایی‌ و انزوایی که برای خود تدارک دیده است می‌تواند پیش برود؟ زیستِ انسانی که با همۀ دنیا و آدم‌هایش و هرچه در جهان وجود دارد قطع رابطه کرده و می‌خواهد به همه‌چیز بی‌اعتنا باشد چگونه زیستی خواهد بود؟ این موقعیتی است غریب که در کتاب «مردی که خواب است» با رویکردی فلسفی و روایتی شاعرانه و در رفت‌وآمد میان خواب و بیداری مورد ژرفکاوی و دستمایۀ تأمل قرار می‌گیرد. کتاب «مردی که خواب است» روایت بحران هویت و مواجهه با تهی‌بودگی و هیچ است.
روایت کتاب «مردی که خواب است» به‌صورت خطابی و دوم‌شخص مفرد است. در بخشی از این رمان می‌خوانید: «همین که چشم هم می‌گذاری ماجرای خواب آغاز می‌شود. سایه‌روشن آشنای اتاق، حجم تاریکی که جزئیات شرحه‌شرحه‌اش کرده‌اند و حافظه‌ات بی‌دشواری درونش راه‌های هزارباررفته را به جا می‌آورد همچنان که آنها را بر گرتۀ مربعِ کدرِ پنجره از نو طرح می‌زند، همچنان که به‌میانجیِ یک بازتاب جانی دوباره به روشویی می‌بخشد و به‌میانجیِ سایۀ اندکی روشن‌ترِ یک کتاب جانی دوباره به قفسه و همچنان که تودۀ سیاه‌ترِ لباس‌های آویخته را مشخص می‌کند، مدتی بعد جای خود را به فضایی دوبعدی می‌دهد، مثل تابلویی بی سرحدّاتِ معین که با نقشۀ چشم‌هایت زاویه‌ای تند بسازد، چنانکه انگار این تابلو، نه یکسر عمودی، به پل بینی‌ات تکیه داشته باشد، تابلویی که ممکن است ابتدا یکپارچه خاکستری جلوه کند بلکه هم خنثی، بی‌رنگ و بی‌شکل، اما یحتمل کمی بعد اقلاً دو خصوصیت بر خود بار می‌بیند: خصوصیت اول این است که ظلمتش بسته به اینکه پلک‌هایت را با قوتی کم یا زیاد ببندی کم و زیاد می‌شود، چنانکه، به بیان دقیق‌تر، انگار اثر انقباض میلۀ ابروهایت وقتی چشم‌هایت را می‌بندی خمیدگیِ نقشه نسبت به تنت باشد، انگار میلۀ ابروهایت لولای نقشه باشد و درنتیجه، اگرچه این نتیجه بدیهی می‌نماید، تغییر شدت یا کیفیت ظلمتی که درمی‌یابی؛ خصوصیت دوم این است که مساحت این فضا به هیچ وجه عادی نیست یا به بیان دقیق‌تر توزیع و تقسیم ظلمت به روشی یکسان صورت نمی‌پذیرد: قلمروی بالایی آشکارا تیره‌تر است و قلمروی پایینی که انگار از همه به تو نزدیک‌تر است، هرچند مفاهیمی نظیر نزدیک و دور و بالا و پایین و پیش و پس لابد دیگر تعین تام و تمام خود را از دست داده‌اند، از سویی به مراتب خاکستری‌تر است، یعنی نه‌چندان خنثی‌تر آن‌طور که تو داری خیال می‌کنی، بلکه به‌واقع بس سفیدتر، و از سوی دیگر متضمن یا متحملِ یک یا دو یا چند رقم کیسه و کپسول، تا حدی شبیه تصورت فی‌المثل از غدۀ اشکی، با حاشیه‌هایی باریک و مژه‌دار که درون آنها می‌لرزند و می‌جنبند و می‌پیچند آذرخش‌هایی سفیدتر از سفید، گاهی سخت باریک، مثل راه‌راه‌هایی نازکِ نازک، گاهی بس درشت‌تر و بفهمی‌نفهمی چرب، انگار کِرم. خاصیت منحصربه‌فرد این آذرخش‌ها، اگرچه آذرخش کلمۀ مناسب نیست، این است که نمی‌شود نگاهشان کرد. همین که قدری زیادی توی نخشان می‌روی، کاری که بفهمی‌نفهمی از انجامش ناگزیری چون پیش رویت می‌رقصند و باقی هست و نیست، به‌واقع چیز چندانی که به‌راستی محسوس باشد وجود ندارد مگر لولای ابروهایت و این فضای بس مبهمِ دوبعدیِ کمابیش ادراک‌شدنی که ظلمت به‌طرزی نامعمول درونش گسترش می‌یابد، همین که تماشایشان می‌کنی، اگرچه این کلمه دیگر گویای هیچ‌چیز نیست، مطمئناً، همین که مترصدی تا فی‌المثل به‌قدر سر سوزنی از شکل و مادۀ آنها یا از جزئی اطمینان بیابی می‌توانی یقین کنی که با چشم باز رو به پنجره داری، رو به این مستطیل کدر که از نو دارد مربع می‌شود، هرچند این کیسه یا کیسه‌ها هیچ شباهتی به آن ندارد.»

دربارۀ ژرژ پرک، نویسندۀ کتاب «مردی که خواب است»
ژرژ پرک (Georges Perec)، متولد 1936 و درگذشته به سال 1982، داستان‌نویس، فیلمساز و جستارنویس فرانسوی بود. خانوادۀ او یهودیان لهستانی‌ای بودند که در دهۀ 1920 میلادی به فرانسه مهاجرت کرده بودند. پرک هنوز کودک بود که پدر و مادرش را در جریان جنگ جهانی دوم از دست داد. پدرش، به‌عنوان سرباز ارتش فرانسه در جنگ شرکت کرد و کشته شد و مادرش در هولوکاست، احتمالاً بعد از سال 1943 در آشویتس، به قتل رسید.
غیاب، فقدان و هویت مضامین اصلی بسیاری از آثار ژرژ پرک و بازی با کلمات و حال‌وهوای مالیخولیایی و بازی‌های تجربی از ویژگی‌های اغلب آثار او هستند.
پرک عمری کوتاه اما پُربار داشت. او، که به سرطان ریه مبتلا بود، در اواخر چهل‌وپنج‌سالگی درگذشت. از آثار ژرژ پرک می‌توان به کتاب‌های «چیزها: داستانی از سال‌های 1960» و «انواع فضا» اشاره کرد.

دربارۀ ترجمۀ فارسی کتاب «مردی که خواب است»
کتاب «مردی که خواب است» با ترجمۀ ناصر نبوی در نشر نو منتشر شده است. ناصر نبوی کتاب «حمام» را نیز به فارسی ترجمه کرده است.

ادامه keyboard_arrow_down

از همین نویسنده