یونانی خواستار همسری یونانی داستان مردی میانسال و خجالتی است. او کمک‌حساب‌دار و یک‌شبه به خاطر ازدواج با کلوئه معروف می‌شود و ورق زندگی‌اش برمی‌گردد. آرنولد آرشیلوخوس یا همان آرنولف ریشه آبا و اجدادی‌اش یونانی است و تصمیم می‌گیرد برای ازدواج آگهی بدهد. در آگهی می‌نویسد: یونانی خواستار همسری یونانی، جمله‌ای که کلوئه را در مسیر زندگی او قرار می‌دهد. زندگی آرشیلوخوس در همان اولین دیدار دگرگون می‌شود. در زندگی آرنولف هشت شخصیت بسیار مهم هستند که باورشان دارد، برای مثال رئیس‌جمهور، اسقف، یک نقاش مشهور و ... . او در همان اولین روز قرار با کلوئه زیبارو با تک‌تک افرادی که برایش مهم هستند رو در رو می‌شود و همه آنها به گرمی با آرنولف خوش‌وبش می‌کنند؛ و او را به تعجب وا می‌دارد. همان روز اول تصمیم می‌گیرد با کلوئه ازدواج کند و زندگی‌اش در 24 ساعت پیش‌رو دچار تغییرات بسیاری می‌شود و به خاطر تک‌تک شخصیت‌های مهم نظام اخلاقی‌اش، صاحب جایگاه والا و ثروت می‌شود. ولی در روز عروسی حقیقتی بزرگ برای او فاش می‌شود.
در بخشی از کتاب یونانی خواستار همسری یونانی می‌خوانید:
باران ساعت‌ها می‌بارید، تمام شب می‌بارید، تمام روز، تمام هفته. راه و بیراه همه از نم برق می‌زد، آب در کوچه و پس‌کوچه راه می‌افتاد، جوی می‌شد و جوی رودی کوچک. ماشین‌ها به شنا در می‌آمدند، آدم‌ها، پیچیده به بالاپوش، چتر به دست پا در راه می‌گذاشتند و کفش و جورابی خیس داشتند. از سر و روی غول‌ها، کوتوله‌ها و الهه‌های بالای ایوان هر کاخ و هتل، یا سردر هر خانه قطره‌ها به حرکت در می‌آمدند، شتاب می‌گرفتند و رگه‌هاشان همراه فضله خیس‌خورده پرنده‌ها، از هر اندام این هیاکل پایین می‌ریخت.
ادامه keyboard_arrow_down
