کتاب | علوم انسانی | ادبیات | ادبیات آلمان | آخرش هم هیچ
آخرش هم هیچ شابک: 9786220404576 392 صفحه 395 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 700 آخرش والتر کمپوسکی ستاره نوتاج علوم انسانی ادبیات ادبیات آلمان

2,040,000 ریال 2,400,000 ریال

ناشر: ققنوس

چاپ یکم

کتاب «آخرش هم هیچ» نوشتۀ والتر کمپوسکی
یک رمان تاریخی دربارۀ جنگ جهانی دوم و اشغال پروس شرقی به‌دست ارتش سرخ. کتاب «آخرش هم هیچ»، با عنوان اصلی Alles umsonst، رمانی است که در آن، از خلال روایت سرگذشت خانواده‌ای ثروتمند و مرفه در پروس شرقی، تصویری از اواخر دوران جنگ جهانی دوم و بحران‌های برآمده از این جنگ و موقعیت‌های دشوار انسانی ارائه می‌شود.
والتر کمپوسکی در کتاب «آخرش هم هیچ» انسان‌هایی را به تصویر می‌کشد که در شرایط سخت، روابط‌شان با دیگران تغییر می‌کند.
کتاب «آخرش هم هیچ» رمانی است دربارۀ اینکه فاجعه چطور بر زندگی و رفتار و شخصیت آدم‌ها اثر می‌گذارد و هرکس به فراخور شخصیت خود چه واکنشی به فاجعه نشان می‌دهد و شخصیتش چگونه تغییر می‌کند و چه سرنوشتی پیدا می‌کند.
متن اصلی کتاب «آخرش هم هیچ» اولین بار در سال 2006 منتشر شده است.

مروری بر کتاب «آخرش هم هیچ»
وقایع کتاب «آخرش هم هیچ» در واپسین زمستان جنگ جهانی دوم در پروس شرقی و عمدتاً در عمارتی اشرافی به نام عمارت گئورگن‌هوف اتفاق می‌افتد. ارتش سرخ چیزی نمانده که پروس شرقی را اشغال کند و اوضاع در این منطقه، حسابی به‌‌هم‌ریخته است. در همین گیرودار است که سروکلۀ پناهندگان و فراریانی عجیب‌وغریب در عمارت گئورگن‌هوف پیدا می‌شود. خانوادۀ فون گلوبیگ، ساکنان این عمارت، زمانی ثروتی سرشار داشته‌اند اما حالا دیگر ثروت و مکنت پیشین را ندارند. آن‌ها، با درگرفتن جنگ، بخشی از ثروت خود را از دست داده‌اند اگرچه هنوز دستشان به دهانشان می‌رسد.
مرد خانواده در ارتش است و در جبهۀ ایتالیا و خانم خانه، به‌همراه پسرش، پتر، و زنی که در رمان از او به نام خاله‌جان سخن می‌رود، زندگی کسالتباری را در عمارت می‌گذراند و ترجیح می‌دهد تنها باشد.
در کتاب «آخرش هم هیچ» می‌بینیم که چگونه آدم‌هایی جدید، به‌واسطۀ بحران برآمده از جنگ و نزدیکی اشغال پروس شرقی به‌دست ارتش سرخ، سر از عمارت گئورگن‌هوف درمی‌آورند؛ آدم‌هایی که گویی نسبتی با واقعیت پیرامون خود ندارند و از زمان و تاریخ بیرون افتاده‌اند و غرق توهمات خویشند و البته کاتارینا، خانم خانه، هم گویی پرت از عوالم بیرون است و در انزوا برای خود خیال می‌بافد.
در ادامۀ کتاب «آخرش هم هیچ» شاهد سرگذشت تراژیک آقا و خانم فون ‌گلوبیگ هستیم. برای آن‌ها آینده‌ای وجود ندارد و تنها پتر، پسرِ این خانواده، است که از حوادث جان به‌در می‌برد و نگاه به آینده دارد.
کتاب «آخرش هم هیچ» داستان زوال، توهم، جنگ، تباهی، آوارگی، مهاجرت و بی‌وطنی است. داستانی تراژیک که از خلال تراژدیِ یک دوران، تراژدی انسان را با طنزی تلخ به تصویر می‌کشد و دشواری‌های بودن در موقعیت‌های فاجعه‌بار و تراژیک را.
کمپوسکی در کتاب «آخرش هم هیچ» از تنهایی انسان‌ها و جاکن شدن آن‌ها از خانه و وطن می‌گوید و از اینکه آدم‌های عادی چگونه قربانی تاریخ و سیاست و قدرت‌ می‌شوند و یکباره از گوشۀ امن‌شان بیرون می‌افتند و طومارشان درنوردیده می‌شود.
کتاب «آخرش هم هیچ» روایتگر واقعیت‌های تلخ جنگ و تصویرگر این است که در دوره‌های بحرانی چطور هیچ‌چیز دیگر سرِ جای خودش نیست و هرج‌ومرج و آشوب همه‌جا حاکم می‌شود.
در بخشی از کتاب «آخرش هم هیچ» می‌خوانید: «در سالنی که قبلاً دادگاه بود و طوق‌های آهنی به دیوارش آویزان بودند، بعضی ویترین‌ها خالی شده بود. در این ویترین‌ها که حالا دیگر درهایشان نیمه‌باز بود کتاب‌های نایاب نگهداری می‌شد، همچنین سکه‌ها، مُهرها و اسناد. دستاس‌های دورۀ پیشاژرمن در راهرو به‌صف شده بودند، وزن هر کدام چندصد کیلو بود – آیا از زندگی محقر نیاکان خبر نمی‌دادند؟ - برای آسیاب گندم و تولید آرد بودند یا ترکیب باروت برای شلیک؟ ناچار بودند آن‌ها را همان‌جا رها کنند چون بسیار سنگین بودند، هر چقدر هم که ارزشمند بودند. اما هاون‌های گِرد را بسته‌بندی کرده بودند. هر کس دستاس‌ها را به غارت می‌برد بدون هاون راه به جایی نمی‌برد.
چلچراغ‌های قرن هفدهمی از جنس شاخ نیز همچنان از سقف آویزان بودند. دیگر عمرشان را کرده بودند. اما آثار مایولیکا را بایست می‌بردند، آن‌ها نبایست فراموش می‌شدند. "مراقب باشید!"
تابلوهای نقاشی را یکی پس از دیگری بیرون می‌بردند، تابلوهای گل‌های مینیاتوری، سوژه‌های محلی کوچک و نبرد تاننبرگ، نقاشی عظیمی که هر جای دیگری جز این‌جا آن را تابلویی الکی بزرگ به حساب می‌آوردند. پیام‌رسانانی پرشور در آن تصویر شده بود که سوار بر اسب چهارنعل می‌تاختند.
سربازانِ کلاه‌به‌سر در حال شلیک به دشمن و نارنجک‌هایی که با فاصلۀ یکسان در حال انفجار بودند. سربازان کشته‌شدۀ روس و مجروح آلمانی. دو ژنرال در پیش‌زمینه به‌وضوح قابل تشخیص بودند. یکی به نقشه‌ای که مقابلش روی میز پهن شده بود اشاره می‌کرد و دیگری هم در حال تصدیق حرف‌های او بود. در آسمانی که دود غلیظ همه‌جایش را گرفته بود، بمب‌افکن‌های رومپلر توب پرواز می‌کردند و در هر فرصتِ ممکن وارد عمل می‌شدند. تشخیص هواپیماهای دشمن هم ساده بود، همگی در حال سقوط بودند. چند جای تابلوی نقاشی پاره شده بود؛ سربازها گفتند: "تقصیر ما نیست! از قبل همین‌طور بوده."»

دربارۀ والتر کمپوسکی، نویسندۀ کتاب «آخرش هم هیچ»
والتر کمپوسکی (Walter Kempowski)، متولد 1929 و درگذشته به سال 2007، داستان‌نویس، وقایع‌نگار و مورخ آلمانی بود. از کارهای مهم او یک وقایع‌نگاری عظیم ده‌جلدی دربارۀ زندگی در شرایط جنگی است. این وقایع‌نگاری، متشکل از هزاران سند شخصی، نامه، گزارشِ روزنامه‌ای و گزارش‌های زندگی‌نامه‌ای است که کمپوسکی جمع‌آوری آن‌ها را در دهۀ 1980 میلادی آغاز کرد.

دربارۀ ترجمۀ فارسی کتاب «آخرش هم هیچ»
کتاب «آخرش هم هیچ» با ترجمۀ ستاره نوتاج در انتشارات ققنوس منتشر شده است.
ستاره نوتاج، متولد 1367، مترجم ایرانی است. نوتاج دارای فوق لیسانس مهندسی کامپیوتر و مترجمی زبان آلمانی است. از ترجمه‌های او می‌توان به کتاب‌های «تاریخ سینما از قرن نوزدهم تا امروز» و «ترانزیت» اشاره کرد.

ادامه keyboard_arrow_down