معشوقه ی مایاکوفسکی (روشنگران)
نویسنده: سولماز اسعدی
ناشر: روشنگران و مطالعات زنان
دسته بندی: داستان ایرانی
450,000 ریال
کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» نوشتۀ سولماز اسعدی
قصههایی روایتگر بحرانهای روحی و اجتماعی. کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» مجموعۀ چهارده قصۀ کوتاه بهقلم سولماز اسعدی است. در قصههای کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» سخن از مسائل انسان امروز، بهویژه انسان ایرانی معاصر، و مسائل فردی، اجتماعی و عاطفی اوست و همچنین سخن از تقابل و تفاوت نسلها و مسائل نسلی که در دهۀ 60 خورشیدی رشد کرده است. جنون و بحرانهای روحیروانی از جمله مضامین داستانهای کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» است.
تعدادی از قصههای منتشرشده در کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» قبلاً جایزه تکداستان را از جوایز مختلف ادبی، از جمله جایزه «جمالزاده»، گرفتهاند.
مروری بر کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی»
کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» از چهارده داستان کوتاه تشکیل شده که عبارتند از: «آچمز»، «الیور تویست»، «بنفشِ کبود»، «تاج رز برای شاه بیسر»، «گمشده»، «نامزد مایاکوفسکی»، «کال»، «نظامآباد، چهار راه تسلیحات»، «یک چشم و یک دماغ»، «دیدن پسر صد در صد نامطلوب در یک عصر دلگیر پاییز»، «در فاصلهای نه چندان دور از چوکوتکا»، «مثل بوی گلاب»، «در فروشگاه کریستین دیور» و «سندروم تهران در استکهلم».
داستانهای کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» داستانهایی تلخاند، اگرچه رگهای از طنزی تیره نیز در میان این تلخی دویده است. جنگ، تنهایی، اضطراب، جنون، فقر و بحرانهای مالی، بیماری، سنگینی خاطرات گذشته و روابط آدمها در عصر شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی از جمله موضوعاتیاند که در داستانهای کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» به آنها پرداخته شده است.
کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» از داستانهایی با روایتهایی ساده و سرراست و رئالیستی و روانشناختی تشکیل شده است. در این داستانها با اکنون و گذشتۀ آدمهایی روبهروییم که کودکیشان در دهۀ 60 خورشیدی گذشته است. تأثیر تلخ جنگ از جمله موضوعاتیست که در این داستانها جابجا از آن سخن رفته است.
فلاشبک و گریز به گذشته یکی از تکنیکهاییست که در داستانهای مختلف کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» به کار رفته است؛ مثل داستان «الیور تویست» که راوی در آن مدام به خاطرات گذشتهاش در نیشابور گریز میزند.
ادای دین به ادبیات و سینما و ارجاع به آثار ادبی و سینمایی و نیز اشاره به عناصر فرهنگی و نشانهها و نمادهای دهۀ 60 خورشیدی از دیگر ویژگیهای داستانهای کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» است.
در بخشی از داستان «الیور تویست» از کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» میخوانید: «آن شب پاورچین پاورچین از اتاق بیرون آمدم. دعا میکردم مامان و بابا طاقباز خوابیده باشند تا راحت نفس کشیدنشان را ببینم. شبهایی که نمیشد با چشم تشخیص داد مردهاند یا زنده، مجبور بودم به اتاق برگردم و تمام کتاب قصههام را که دوستان خوب بچگیام بودند روی هم سوار کنم و آن وقت با یک لگد از روی میز بریزمشان پایین. وحشت میتواند آدم را به جان بهترین دوستانش هم بیندازد. همان طور که راه بابای من و مرجان را از هم جدا کرده بود. با صدای کتابها معمولا بعد از یک لحظه، بابا و مامان روی تخت غلتی میزدند و غرولند میکردند. اوایل میپرسیدند: "چی بود؟ حالت خوبه شادی؟"
اما چند وقت بعد فهمیدند من مرض دارم که سر و صدا راه میاندازم. اگرچه نمیدانستند چرا. آخر چه طور باید بهشان میگفتم دارم امتحان میکنم ببینم زنده هستید یا من هم مثل الیور یتیم شدهام؟
اگر صدا کافی نبود، دوباره کتابها را میچیدم و دوباره میریختم. آن قدر که بابا داد بزند: "توله سگ بگیر بکپ."
آن وقت من با چشمهای خیس اشک خدا را شکر میکردم و میخوابیدم و فاگین ناامید از بردن من در تاریکی دور میشد.
آن شب از سمت اتاقشان صدای نفس زدنهای عجیبی میآمد. هزار تا صلوات نذر کردم. دعا دعا میکردم حداقل یک نفرشان زنده باشد اما وقتی از خودم پرسیدم کدام یکی؟ حالم بدتر شد. مامان را بیاندازه دوست داشتم. دو روز پیش که دو ساعت رفته بود بیرون و دیر برگشت، چه حالی داشتم. مطمئن بودم زیر اتوبوس آمده و سرمهی چشمهاش مثل وقتهایی که از دست بابا گریه میکرد؛ کل صورتش را سیاه کرده و روسری سبز محبوبش لابد زیر چرخهای گندهی اتوبوس گیر کرده. تصور میکردم همه دورش جمع شدهاند. بیشتر از همه گداها، که میخواستند پولها و سکههایی که مردم پرت کردهاند را بردارند و راننده اتوبوس توی سر و صورتش میکوبد و میگوید: "بدبخت شدم."
تا دم در خانه رفته و توی کوچه سرک کشیده بودم. احدی نبود و باد میآمد. داشتم با گریه بر میگشتم بالا که چشمم به دمپاییهاش افتاد. پاش میکرد و گلها را آب میداد. دمپاییهای قرمز پلاستیکی. برشان داشتم و چسباندم به سینهام، به صورتم، جیغ زدم و گریه کردم تا وقتی که بالاخره آمد.»
کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» در انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است.
درباره سولماز اسعدی، نویسنده کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی»
سولماز اسعدی، متولد 1367، داستاننویس و منتقد ادبی ایرانیِ اهل نیشابور و ساکن سوئد است. اسعدی دارای فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی است. از او داستانها و نقدهایی در مجلات اینترنتی، مثل «کافه داستان» و «عقربه»، منتشر شده و همچنین داستان «آچمز» او، با نظر و انتخاب عباس معروفی و گلریز عباسپور، در کتاب «چرخ گردون: داستانهای برگزیده آکادمی گردون» و نیز داستانهایی از او در کتابهای شامل مجموعه داستانهای منتخب جایزه داستان کوتاه سیمرغ، بهگردآوری مصطفی بیان، منتشر شده است.
کتاب «معشوقهی مایاکوفسکی» اولین کتاب منتشرشده سولماز اسعدی است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 140 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک