کیمیا خاتون گالینگور

کیمیا خاتون
داستانی مربوط به مولانا و شمس، این بار اما از زاویه‌ای دیگر و با محوریت یک زن. سعیده قدس در رمان تاریخیِ کیمیا خاتون وارد شبستان مولانا می‌شود و داستان کیمیا، دخترخوانده مولانا، را روایت می‌کند و ماجرای ازدواج اجباریِ او را با شمس تبریزی. کیمیا دختری است که همسر دوم مولانا از شوهر قبلیِ خود دارد. مولانا به شمس تبریزی قول می‌دهد که این دختر را به عقد او درآورد. کیمیا علی‌رغمِ میلش به این ازدواج تن می‌دهد و ازدواج او با شمس ماجراهایی را رقم می‌زند که در رمان آمده است. کیمیا خاتون آمیزه تخیل و مستندات تاریخی است. در بخشی از این رمان می‌خوانید: «...چنان تنها بودم که وقتی کارهای مختصر خانه محقرم با بی‌حوصلگی پایان می‌گرفت، روی صندوقم چمباتمه می‌زدم و از روزن سقف به ذراتی که در هوا معلق بودند، خیره می‌ماندم. نمی‌دانم به چه می‌اندیشیدم. حوصله خواندن هم نداشتم. کتابی هم در دسترسم نبود. شوهرم دوست نداشت کتاب بخوانم. می‌دانست خواندن زندگی را تلخ‌تر می‌کند. بر این باور بود که زندانی را بهتر آن که کم بداند، کاش اوجی هم از سفرشان به باغ نگفته بود. همه می‌دانستند که او اجازه گردش با زنان حرم را به من نمی‌دهد. اگر ده کلمه با من حرف می‌زد، نُه کلمه آن هشداری بود که مرا به منع معاشرت با آن‌ها می‌خواند...»
رمان کیمیا خاتون با عنوان فرعی داستانی از شبستان مولانا در نشر چشمه منتشر شده است.
درباره نویسنده: سعیده قدس (- 1330)، داستا‌ن‌نویس و کارآفرینِ ایرانی و از مؤسسانِ مؤسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان (محک).
رتبه گودریدز: 3/42 از 5.