کتاب | علوم انسانی | ادبیات | ادبیات انگلیس | بری لیندون
بری لیندون شابک: 9786227280395 370 صفحه 437 گرم قطع: رقعی نوع جلد: گالينگور تیراژ: 1000 لیندون ویلیام تکری محمود گودرزی علوم انسانی ادبیات ادبیات انگلیس

644,000 ریال 920,000 ریال

ناشر: برج

چاپ یکم

رمان «بَری لیندون» اثر ویلیام تکری
قصۀ پرفرازونشیب مردی دغلباز. رمان «بَری لیندون» یک رمان پیکارسکِ کلاسیک با زمینۀ تاریخی و دومین رمان مطرح و مهم ویلیام تَکری، بعد از رمان «بازار خودفروشی»، است. برای علاقمندان و اهالی سینما در ایران احتمالاً نام «بَری لیندون» بیشتر تداعی‌گر فیلمی به همین نام از استنلی کوبریک است. کوبریک فیلم «بَری لیندون» را بر اساس همین رمان ویلیام تَکری ساخت. او درباره رمان «بَری لیندون» گفته است: «بری لیندون جادوست.»
گفتنی است که اقتباس سینمایی استنلی کوبریک از رمان «بَری لیندون»، که محصول سال 1975 است، جزو 250 فیلم برتر تاریخ در سایت IMDb است. این فیلم همچنین برنده چهار جایزه اسکار در بخش‌های بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی، بهترین طراحی صحنه و بهترین طراحی لباس بوده و نیز در بخش‌های بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامۀ اقتباسی نامزد اسکار بوده است و جایزه بفتای بهترین کارگردانی و بهترین فیلمبرداری را هم گرفته است.
متن اصلی رمان «بَری لیندون» نخستین بار در سال 1844 به صورت قصۀ دنباله‌دار در مجلۀ «فریزر» منتشر شد و بعد از آن شکل کتاب به خود گرفت. این رمان هم با عنوان Barry Lyndon و هم The Luck of Barry Lyndon (شانس بَری لیندون) در زبان انگلیسی منتشر شده است.

مروری بر رمان «بَری لیندون»
ویلیام تَکری در رمان «بَری لیندون»، از خلال روایت ماجراهای شیادی ماجراجو و فرصت‌طلب و شیفتۀ قدرت و ثروت، تصویری از دورانی از تاریخ اروپا و به‌ویژه انگلستان ارائه می‌دهد و خواننده را با خود به دل جنگ‌های هفت ساله می‌برد. بَری لیندون رمانی است که در آن طنز و شقاوت به هم آمیخته‌اند. در واقع تَکری در این رمان نیش طنز خود را به جانب شرارت و شقاوت و مناسبات و وضعیت طبقاتی جامعۀ اروپایی قرن هجدهم میلادی گرفته و البته از خلال روایت داستانی در قرن هجدهم مسائلی را مطرح کرده که انسان در همۀ دوران‌ها به نحوی با آن‌ها درگیر است. شخصیت اصلی رمان «بَری لیندون»، که راوی رمان نیز خود اوست، مردی است شیاد و جاه‌طلب که برای رسیدن به مرتبه‌ای بالا دست به هر کاری می‌زند و از هیچ شقاوت و کلاهبرداری‌ای رویگردان نیست. اینک بخشی از این رمان:
«همان‌طور که ممکن است حدس زده باشید موفقیت من محبوبیتم را میان نجیب‌زادگان جوان افزایش نداد. مرا ماجراجو خطاب می‌کردند، گردن‌کلفت، تاس‌باز، شیاد و صد اسم قشنگ دیگر، اما من روشی برای ساکت‌کردن این نجیب‌زادگان سراغ داشتم. کنت اشمِترلینگ را که ثروتمندترین و شجاع‌ترین مرد جوانی بود که به نظر می‌رسید خواهان کنتس آیدا باشد کنار کشیدم و با پرت‌کردن ورق‌ها به صورتش در مجلس رقص مقابل همگان به او توهین کردم. روز بعد با اسب سی‌وپنج مایل مسافت را طی کردم و به قلمروی شاهزاده‌ی انتخاب‌گرِ ب... رفتم و با موسیو دو اشمترلینگ جنگیدم و شمشیرم را دو بار از میان بدنش گذراندم؛ سپس همراه دستیارم در دوئل، شوالیه دو مانیی، برگشتم و همان شب در بازی حکمِ پرنسس شرکت کردم. مانیی ابتدا اکراه داشت همراهم بیاید، اما من اصرار کردم که در نزاع خود به کمک و حمایتش نیاز دارم. درست پس از آنکه به علیاحضرت ادای احترام کردم، رفتم پیش کنتس آیدا و آشکارا تا کمر خم شدم و چنان خیره به چهره‌اش نگریستم که رنگ رخسارش به کبودی گرایید؛ سپس به تک‌تک مردانی که دورش حلقه زده بودند زل زدم تا اینکه البته با نگاه خیره‌ام آن‌ها را تاراندم. مانیی را راهنمایی کردم که همه‌جا بگوید کنتس دیوانه‌وار عاشق من است و مرد بیچاره مجبور بود این مأموریت را به‌علاوه‌ی بسیاری از مأموریت‌های دیگرم انجام بدهد. حتی به قول فرانسویان از خود سُوت فیگور نشان داد، نقش پیشگام را برای من بازی می‌کرد، همه‌جا مرا می‌ستود و همیشه همراهم بود! آن هم او که پیش از آمدن من گل سرسبد دنیای مُد بود؛ او که خیال می‌کرد خاندان بارون‌های گداصفت مانیی برتر از نژاد پادشاهان بزرگ ایرلندی است که نیاکان من‌اند؛ او که صدها بار به من در قالب مردی گردن‌کلفت و سربازی فراری خندیده و مرا ایرلندی‌ای نوکیسه و فرومایه خوانده بود.
اکنون فرصت انتقام از این نجیب‌زاده وجود داشت و من هم انتقامم را گرفتم. در ممتازترین جوامع او را با نام کوچکش ماکسیم صدا می‌زدم. می‌گفتم: "سلام ماکسیم. حالت چطور است؟" ـ جایی که پرنسس بتواند بشنود و می‌دیدم که مانیی از فرط غضب و ناراحتی لب‌هایش را می‌گَزید، اما من او را در مشت خود داشتم، همچنین علیاحضرت را ـ من، منی که سرباز عادی هنگ بولو بودم و این نشان می‌دهد که نبوغ و پشتکار می‌تواند چه‌ها کند و باید هشداری باشد برای مردم بلندپایه که در صورت امکان هرگز اسراری نداشته باشند.
می‌دانستم که پرنسس از من بیزار است، اما چه اهمیتی داشت؟ می‌دانست من از همه‌چیز باخبرم و البته معتقدم پیش‌داوری‌اش درباره‌ام چنان قوی بود که فکر می‌کرد من نابکاری بی‌تربیتم که قادر است زنی را لو بدهد، کاری که انجامش را در شأن خود نمی‌دانستم؛ بنابراین مقابلم می‌لرزید، همانند کودکی که در برابر معلمش بلرزد.»

درباره ویلیام تَکری، نویسنده رمان «بَری لیندون»
ویلیام مِیکپیس تَکری (William Makepeace Thackeray)، متولد 1811 در هند و درگذشته به سال 1863، داستان‌نویس، روزنامه‌نگار، طنزپرداز، مقاله‌نویس، منتقد، نقاش و شاعر انگلیسی بود. پدر تَکری عضو کمپانی هند شرقی بود و خانواده مادری‌اش نیز سال‌ها در همین کمپانی کار می‌کردند. تکری پدرش را در پنج سالگی از دست داد. او را به انگلستان فرستادند و در انگلستان به مدرسه رفت. دوران مدرسه دوران خوشایندی برای تکری نبود. در مدرسۀ شبانه‌روزی‌ای که او درس می‌خواند قوانین سختگیرانه‌ای حاکم بود. مدتی در کالج ترینیتی در کمبریج تحصیل کرد اما کالج را رها کرد. در همین کالج بود که با ادوارد فیتزجرالد، مترجم رباعیات خیام به انگلیسی، آشنا و دوست شد. کالج را که رها کرد رهسپار وایمار آلمان شد و در وایمار توانست گوته را ملاقات کند. در همین دوره به نوشتن مقالاتی برای مجله‌ای که عروس گوته منتشر می‌کرد پرداخت. پس از مدتی به انگلیس برگشت که حقوق بخواند اما درس حقوق را نیمه‌کاره رها کرد. مدتی به نقاشی رو آورد اما نتوانست در این عرصه چندان پیشرفت کند. در سال 1834 به پاریس رفت. در پاریس با مادربزرگش زندگی می‌کرد و همانجا بود که بین او و ایزابل شاو عشقی درگرفت که به ازدواج آنها انجامید. حاصل این ازدواج سه دختر بود که دومین آنها در هشت ماهگی درگذشت. دختر سومش که به دنیا آمد همسرش دچار افسردگی و اختلال روانی شد. این عارضه، که به جنون شدید انجامید، تکری را گرفتار تنهایی کرد.
از سال 1832 تکری به طور جدی به کار روزنامه‌نگاری پرداخت. روزنامه‌ای با کمک ناپدری‌اش خرید که البته انتشارش دوامی نیاورد اما پای تکری با همین روزنامه به دنیای روزنامه‌نگاری باز شد. در همین دوران داستان‌نویسی را هم به‌طور جدی شروع کرد. انتشار رمان «بازار خودفروشی»، نخست به صورت جزوه‌های ماهانه و بعد از آن به صورت کتاب، جایگاه تَکری را به عنوان نویسنده‌ای مطرح تثبیت کرد. تَکری در سال 1860 انتشار مجله‌ای به نام کورنهیل را به سردبیری خودش آغاز کرد.
از دیگر آثار تَکری، به جز «بازار خودفروشی» و «بَری لیندون»، می‌توان به «پندنیس» و «خانواده نیوکام» اشاره کرد. تَکری برای کودکان و نوجوانان نیز رمان‌هایی نوشته که از آن جمله می‌توان به «خیابان ما»، «دکتر برچ و دوستان جوان او» و «گل سرخ و حلقه» اشاره کرد. از او مجموعه‌ سخنرانی‌هایی هم درباره نویسندگان انگلیسی، با عنوان «طنزنویسان انگلیسی در قرن نوزدهم»، منتشر شده است.
از ویلیام تکری، به جز رمان «بَری لیندون»، رمان «بازار خودفروشی» نیز با ترجمه و مقدمۀ منوچهر بدیعی به فارسی ترجمه شده است.

درباره ترجمۀ فارسی رمان «بَری لیندون»
رمان «بَری لیندون» با ترجمۀ محمود گودرزی در نشر برج منتشر شده است. محمود گودرزی، متولد 1356، مترجم ایرانی است. گودرزی فارغ‌التحصیل کارشناسی ادبیات فرانسه از دانشگاه تهران است. از او ترجمه‌های مختلفی از ادبیات داستانی کلاسیک و مدرن جهان منتشر شده که بعضی از آن‌ها عبارتند از: «کاندید یا خوش‌باوری»، «سفرهای گالیور»، «پی‌یر و ژان»، «دراکولا»، «شکار و تاریکی»، «اتاق قرمز» و «عقاب».
گودرزی همچنین آثاری را در زمینۀ کتاب کودک و نوجوان، زندگی‌نامه و ادبیات نمایشی به فارسی ترجمه کرده‌ است که از آن جمله می‌توان به کتاب‌های «سندباد (سفر به سوی خطر)»، «محمد علی: سلطان رینگ»، «گابریل گارسیا مارکز»، «جرم داریم تا جرم» و «وودی آلن» اشاره کرد.

رتبۀ رمان «بَری لیندون» در گودریدز: 3.65 از 5.

ادامه keyboard_arrow_down

از همین نویسنده