بنوبوک

همه دسته بندی‌ها

سبد خرید سبد خرید 0

سبد خرید شما

سبد خرید

شما هیچ کالایی در سبد خرید خود ندارید.

به خرید خود ادامه دهید

آذر، شهدخت، پرویز و دیگران
(1)

آذر، شهدخت، پرویز و دیگران

580,000 ریال

464,000 ریال

٪20
علاقه مندی
پیشنهاد نمی کنم
پیشنهاد می کنم
کد کالا
1522020
شابک
9786220109082
سال انتشار
1400
قطع
رقعی
تعداد صفحه
184
نوع جلد
شومیز
نوبت چاپ
1
وزن
210 گرم

رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» نوشتۀ مرجان شیرمحمدی
وقتی خانمِ خانه ناگهان بازیگر می‌شود و از همسرش که سوپراستار سینماست جلو می‌زند، چه اتفاق‌هایی ممکن است بیفتد؟ رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» روایتگر چنین موقعیتی‌ست. مرجان شیرمحمدی در رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» عرصۀ سینما و بازیگری و تأثیر آن بر یک رابطۀ زناشویی چهل ساله را دستمایۀ داستان‌‌پردازی قرار داده است.
رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» چهارمین اثر داستانی مرجان شیرمحمدی است. در این رمان، سینما و ماجراهای پشت صحنۀ آن زمینه‌ای‌ست برای طرح بحران‌های روابط عاطفی و زناشویی؛ بحران‌هایی که انگار از قبل بوده‌اند و موقعیتی تازه و متفاوت بهانه‌ای شده تا خود را عیان کنند و از تاریکی بیرون بیایند.
رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» اولین بار در سال 1393 در نشر ثالث منتشر شد، اما چاپ جدید آن را نشر چشمه منتشر کرده است. براساس این رمان در سال 1393 فیلمی هم به همین نام و به کارگردانی بهروز افخمی ساخته شد که گوهر خیراندیش و مهدی فخیم‌زاده و نیز خود مرجان شیرمحمدی بازیگران اصلی آن بودند. این فیلم در سی و دومین جشنواره فیلم فجر دو سیمرغ بلورینِ بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را گرفت. همچنین در پانزدهمین جشن حافظ به گوهر خیراندیش به خاطر بازی در این فیلم، جایزه بهترین بازیگر زن سینما و به بهروز افخمی به خاطر فیلمنامۀ آن، جایزه بهترین فیلمنامۀ سینمایی داده شد.

مروری بر رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران»
رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» داستان زوجی‌ست که چهل سال است کنار هم زندگی کرده‌اند اما بازی زن در سینما و حسادت مرد، زندگی‌شان را گرفتار بحرانی جدی می‌کند. شخصیتِ اصلی رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» زنی‌ست به نام شهدخت فیروزکوهی که سال‌ها پیش، وقتی از پاریس به تهران برگشته بوده تا با خانواده‌اش دیدار کند، با تماشای تئاتری در تئاتر شهر، به بازیگری به نام پرویز دیوان‌بیگی دل می‌بازد. شهدخت در پاریس مهندسی می‌خوانده است. درسش که تمام می‌شود به ایران برمی‌گردد و با پرویز دیوان‌بیگی ازدواج می‌کند. پرویز از تئاتر به سینما راه می‌یابد و کم‌کم سوپراستار می‌شود. شهدخت و پرویز صاحب سه فرزند می‌شوند و شهدخت می‌شود یک خانم خانه‌دار و مدرک مهندسی‌اش بدون استفاده گوشه‌ای خاک می‌خورد. کار ‌و ‌بارِ پرویز در سینما آن‌قدر سکه است که نیازی به کار کردن شهدخت نیست. چهل سال بعد ورود شهدخت به مکان فیلمبرداریِ فیلمی که پرویز در حال بازی در آن است، پای شهدخت را هم به عالم سینما باز می‌کند. شهدخت که رفته است قرص پرویز را برایش ببرد، مورد توجه کارگردان فیلم قرار می‌گیرد و کارگردان او را مناسبِ بازی در نقش زنی می‌بیند که یکی از شخصیت‌های همان فیلمی‌ست که پرویز هم دارد در آن بازی می‌کند. بازیگر قبلی که قرار بوده در نقش همان زن بازی کند، سکته کرده است و حالا کارگردان دنبال بازیگرِ دیگری می‌گردد که او را جایگزین بازیگر قبلی کند. شهدخت تا به حال بازی نکرده است اما تستش موفق از کار درمی‌آید. پرویز اما از اینکه زنش بازیگر بشود خشنود نیست. این‌جاست که شکاف‌ها کم‌کم عیان می‌شود. خشم پرویز از بازیِ همسرش در فیلمی که خود او هم بازیگر آن است، زمانی به اوج می‌رسد که فیلم اکران می‌شود و بازی شهدخت به چشم می‌آید و او با همان اولین تجربۀ بازیگری‌اش معروف می‌شود. این‌جاست که گویی زخم‌هایی کهنه با تَشَر و اخم‌وتَخمِ پرویز به شهدخت باز می‌شود و جروبحث و بگو‌مگوهای زن‌و‌شوهری بر سر بازیگریِ شهدخت، رابطۀ شهدخت و پرویز را بحرانی می‌کند. اما بحران دیگری هم در راه است؛ آذر، دختر شهدخت و پرویز، هم گرفتار بحران زندگی زناشویی شده و اوضاع روحی‌اش سخت درهم‌ریخته است.
در بخشی از رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» می‌خوانید: «تمرین نقش فرخنده توسط شهدخت یک غافلگیریِ بزرگ بود. کارگردان از خوشحالی مدام می‌گفت "خودشه! خودشه!" قرار شد فردای آن روز شهدخت برای بستن قرارداد و تست گریم برود به محل فیلم‌برداری. آن روز پرویز دیوان‌بیگی بالاخره فراموش کرد قرص‌هایش را بخورد. شب وقتی برگشت خانه، شهدخت داشت توی آشپزخانه سالاد درست می‌کرد و زیر لب شعری را زمزمه می‌کرد. دیوان‌بیگی سلامی کرد و یک‌راست رفت توی اتاق خودش. لباس‌هایش را درنیاورده روی تخت دراز کشید. از لای در بیرون را می‌پایید و منتظر بود هر لحظه شهدخت بیاید توی اتاق و بگوید، عزیزم اگر راضی نیستی من توی فیلم بازی نمی‌کنم. البته دیوان‌بیگی دوست نداشت زنش هنرپیشه شود و هر چه‌قدر هم توی ذهنش دنبال دلیل منطقی می‌گشت شهدخت را متقاعد کند به خاطر خودِ شهدخت است که او نمی‌خواهد شهدخت توی فیلم بازی کند، به جایی نرسید. چه‌طور می‌توانست بگوید بازیگری شغل مزخرفی است درحالی‌که خودش چهل و اندی سال این کار را کرده بود. از این راه لذت روحی برده بود. این جمله را بارها گفته بود. خودش گفته بود ـ همین لذتِ روحی را ـ همین که زندگی کردن در دنیای نقش‌ها و آدم‌های متفاوت روح او را که سرکش است و ماجراجو سیراب می‌کند. خُب اگر این‌طور بود، نمی‌توانست با شهدخت کار دیگری بکند. چون شهدخت هم احتمالن روح داشت. حالا شاید روح شهدخت ماجراجو نبود و اگر هم بود شهدخت همان وقتی که با او ازدواج کرده بود این جنبه‌ی روحش را در کمد یا پستویی پنهان کرده بود و حالا او می‌دید بعد از این‌همه سال زنش تصمیم گرفته درِ گنجه را باز کند و این جنبه‌ی روحش را که دست‌نخورده مانده بود بیرون بکشد.»

درباره مرجان شیرمحمدی، نویسنده رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران»
مرجان شیرمحمدی، متولد 1352 در تهران، بازیگر و طراح صحنه و لباسِ سینما و تلویزیون و داستان‌نویس ایرانی است. از آثار تلویزیونی و سینمایی که شیرمحمدی در آن‌ها ایفای نقش کرده می‌توان به سریال‌های «خانه ‌به‌ خانه» و «دریایی‌ها» و فیلم‌های «روباه»، «ملاقات با طوطی» و «مرسدس» و از آثار داستانی او می‌توان به مجموعه‌داستان‌های «بعد از آن شب» و «یک جای امن» و رمان «خانه‌ی لهستانی‌ها» اشاره کرد.
از مرجان شیرمحمدی ‌داستان «سانس» آخر از مجموعۀ «بعد از آن شب» به عنوان داستان برگزیده داوران دومین دوره جایزه هوشنگ گلشیری و ‌داستان «کافه» از مجموعۀ «یک جای امن» به عنوان داستان برگزیده داوران پنجمین دوره همین جایزه انتخاب شد.

رتبۀ رمان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» در گودریدز: 2.35 از 5.

دسته بندی: علوم انسانی
موضوع اصلی: ادبیات
موضوع فرعی: داستان ایرانی
زبان: فارسی
قطع: رقعی
نوع جلد: شومیز
تعداد صفحه: 184
نقد و بررسی
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
کنترل کیفی
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
کتاب هدیه بدهیم
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
ارسال سریع کتاب
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما

پیشنهاد بنوبوک

Right Arrow
Left Arrow
در یتیم

در یتیم

چشمه

980,000 ریال

833,000 ریال

سرو سپید...سرخ

سرو سپید...سرخ

چترنگ

2,800,000 ریال

1,960,000 ریال

تاکسی سواری

تاکسی سواری

چشمه

1,800,000 ریال

1,440,000 ریال

چشمهایش رقعی گالینگور

چشمهایش رقعی گالینگور

نگاه

1,450,000 ریال

1,015,000 ریال

دست‌هایش

دست‌هایش

جهان کتاب

1,000,000 ریال

750,000 ریال

ایرانی تر

ایرانی تر

چشمه

1,600,000 ریال

1,280,000 ریال

خانه ادریسیها

خانه ادریسیها

توس

4,500,000 ریال

3,825,000 ریال

همنوایی شبانه ارکستر چوبها

همنوایی شبانه ارکستر چوبها

نیلوفر

1,350,000 ریال

1,080,000 ریال

جای‏ خالی‏ سلوچ‏ گالینگور - رقعی

جای‏ خالی‏ سلوچ‏ گالینگور - رقعی

چشمه

3,800,000 ریال

3,040,000 ریال

مهمان مامان

مهمان مامان

نشر نی

500,000 ریال

415,000 ریال

سووشون

سووشون

خوارزمی

1,470,000 ریال

1,249,500 ریال

کلیدر 5 جلدی

کلیدر 5 جلدی

فرهنگ معاصر

8,500,000 ریال

7,225,000 ریال

سینه ریز

سینه ریز

چشمه

980,000 ریال

784,000 ریال

گزارش آخرین تابستان

گزارش آخرین تابستان

ثالث

3,000,000 ریال

2,100,000 ریال

دل دلدادگی 2 جلدی

دل دلدادگی 2 جلدی

زریاب

3,250,000 ریال

2,437,500 ریال

ستاره ی شرق

ستاره ی شرق

چشمه

1,600,000 ریال

1,280,000 ریال

جاودانگان

جاودانگان

چشمه

880,000 ریال

704,000 ریال

موهایم را دوباره خواهم بافت

موهایم را دوباره خواهم بافت

زیزفون

450,000 ریال

337,500 ریال

53 نفر

53 نفر

نگاه

2,950,000 ریال

2,065,000 ریال

چراغ ها را من خاموش می کنم

چراغ ها را من خاموش می کنم

مرکز

1,700,000 ریال

1,411,000 ریال