خورشید همچنان میدمد
گروهی امریکایی و انگلیسی مقیم فرانسه، از نسل معروف به «نسل گمگشته» که بین دو جنگ جهانی در پاریس منزل گزیده بودند، برای تماشای فستیوال گاوبازی پامپلونا به اسپانیا میروند و در این سفر ماجراهایی رخ میدهد که روزنامهنگاری به نام جیک بارنز راوی آنهاست. جیک مردی است که در جنگ جهانی اول شرکت داشته و در آن جنگ آسیب دیده و عقیم شده است و این مسئله رابطهاش را با معشوقهاش، برت اشلی، دچار مشکل و بحران کرده است. ارنست همینگوی که خود تجربه حضور در جنگ جهانی اول را داشته است در رمان «خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند» از عوارض و زخمهای جنگ و تأثیرات مخرب آن بر روح و جسمِ سربازان برگشتهازجنگ مینویسد و نشان میدهد که جنگ چگونه مفهوم مردانگی را تغییر داده است. در این رمان حضور زنی جذاب در گروهِ مسافرانِ اسپانیا درگیری و رقابتی را میان همسفران رقم میزند. همینگوی در این کتابِ سهبخشی از خلال روایت یک سفر از زبان راویای با جسمی آسیبدیده و عقیم عرصهای پدید میآورد برای اندیشیدن در موضوعاتی نظیر عشق، ناباروری، مرگ و یاوگی و تباهی جنگ. در این رمان به اشاراتی و ارجاعاتی به «کتاب مقدس» برمیخوریم و عنوان رمان نیز برگرفته از «کتاب مقدس» است و همینگوی آن را از «کتاب جامعه» در «عهد عتیق» گرفته است.
«خورشید همچنان میدمد» با ترجمه احمد کساییپور در انتشارات هرمس منتشر شده است.
ادامه keyboard_arrow_down