کتاب | علوم انسانی | ادبیات | ادبیات آمریکا | بادبادک باز
بادبادک باز شابک: 9789644482977 368 صفحه 428 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 2200 بادبادک خالد حسینی مهدی غبرائی علوم انسانی ادبیات ادبیات آمریکا

1,402,500 ریال 1,650,000 ریال

ناشر: نیلوفر

چاپ نوزدهم

کتاب «بادبادک‌باز» اثر خالد حسینی
یک تراژدی خاورمیانه‌ای. کتاب «بادبادک‌باز»، با عنوان اصلی The Kite Runner، اولین رمان خالد حسینی، نویسندۀ افغانستانی‌الاصلِ تبعۀ امریکا، و مشهورترین اثر اوست.
خالد حسینی با کتاب «بادبادک‌باز» به شهرتی جهانی رسید و توجه مخاطبان جهان انگلیسی‌زبان و نیز مخاطبان دیگر نقاط دنیا را به خود جلب کرد.
حسینی در کتاب «بادبادک‌باز»، از خلال قصه‌ای جذاب و پُرکشش با طرح‌وتوطئه‌ای ماهرانه، به موضوعاتی چون برابری، برادری، صلح و دوستی و رابطۀ پدر و فرزندی پرداخته و همچنین تصویری از دورانی بحرانی از تاریخ افغانستان و مسائل مردم این سرزمین به دست داده است.
متن اصلی کتاب «بادبادک‌باز» اولین بار در سال 2003 به زبان انگلیسی منتشر شد. این رمان، برای مخاطبان ایرانی جذابیت‌هایی دوچندان دارد چون در آن سخن از ادبیات کلاسیک ایران و اشعار حافظ و سعدی و فردوسی و مولوی و خیام هم به میان می‌آید. خالد حسینی در طرح‌وتوطئۀ کتاب «بادبادک‌باز» ردّی از قصۀ رستم و سهراب «شاهنامه» گذاشته است و آنچه راوی این رمان، در پایانِ آن، درمی‌‌یابد بی‌شباهت به آنچه در پایانِ قصۀ رستم و سهراب آشکار می‌شود نیست.
همچنین در جایی از کتاب «بادبادک‌باز» اشاره به موقعیت افغانستان در قبال ایران و قضاوت افغانستانی‌ها در مورد ایران و ایرانیان در سال‌های پیش از انقلابِ ایران است و جایی هم به این موضوع اشاره می‌شود که ایران پناهگاه خوبی برای هزاره‌هاست چون ایران کشوری شیعی‌مذهب است و هزاره‌ها هم شیعه هستند.
جایی از کتاب «بادبادک‌باز» هم اشاره‌ای بامزه شده است به فیلم‌های وسترن، مثل «ریوبراوو» و «هفت دلاور»، که با دوبلۀ فارسی در سینماهای افغانستان نمایش داده می‌شده‌اند و فیلم‌های محبوب دو شخصیت اصلی این رمان بوده‌اند و راوی کتاب «بادبادک‌باز» تعریف می‌کند که تا مدتی او و دوستش، حسن، نمی‌دانسته‌اند که در این فیلم‌ها دوبلور به جای بازیگران امریکایی حرف می‌زند و برای همین خیال می‌کرده‌اند بازیگرانی مثل جان وین و چارلز برانسون بازیگرانی ایرانی‌اند.
براساس کتاب «بادبادک‌باز» فیلمی امریکایی هم ساخته شده که همایون ارشادی، بازیگر ایرانی، نیز در آن ایفای نقش کرده است.

مروری بر کتاب «بادبادک‌باز»
خالد حسینی در کتاب «بادبادک‌باز»، از خلال نقل داستان دوستی دو پسربچۀ افغان و آنچه باعث گسستن رشتۀ این دوستی می‌شود، مقطعی از تاریخ معاصر افغانستان و بحران‌ها و فجایعی را که این کشور با آن‌ها درگیر بوده و نیز نزاع‌های قومی در این سرزمین را به تصویر می‌کشد و نیز مخاطب را به تأمل درباب مسائلی چون خشونت و تعصب و نژادپرستی و اهمیت احترام به برابری انسان‌ها از هر رنگ و نژاد در هرکجای جهان برمی‌انگیزد.
راوی کتاب «بادبادک‌باز» مردی‌ست اهل افغانستان به نام امیر که نویسنده و ساکن امریکاست. پدر امیر، تاجر فرش و از ثروتمندان افغانستان بوده است. امیر و پدرش در زمان سلطۀ کمونیست‌ها بر افغانستان و شدت ‌یافتنِ ترس و وحشتی که آن‌ها در آن کشور می‌پراکنند و هرچه پلیسی‌تر و امنیتی‌تر شدن اوضاعِ آن‌جا، افغانستان را تَرک و به پاکستان و سپس امریکا مهاجرت کرده‌اند. پدر امیر در امریکا بر اثر سرطان مُرده، امیر در امریکا با دختر یک ژنرال اهل افغانستان ازدواج کرده و حالا، درحالی‌که کم‌کم به چهل‌سالگی نزدیک می‌شود، نامه‌ای از رحیم خان، دوست صمیمی پدرش که اکنون ساکن پاکستان است، دریافت کرده است.
کتاب «بادبادک‌باز» با رجوع امیر به گذشته آغاز می‌شود و با اشاره به ماجرایی در دوازده‌سالگی امیر که به‌گفتۀ خودش نقطۀ عطفی در زندگی او بوده است.
امیر خاطرات گذشته و دوران کودکی و اوایل نوجوانی‌‌اش را در افغانستان نقل می‌کند. مادر امیر، که زنی فرهیخته و کتابخوان و استاد دانشگاه و از شاهزادگان بوده، سَرِ زا و هنگام تولد او مُرده است و امیر را پدرش بزرگ کرده است. پدر امیر، که تاجری جسور و زبر و زرنگ است، از بی‌عرضگی پسرش شاکی است. او دوست دارد امیر هم مثل خودش ماجراجو و جسور و زرنگ و قوی و همیشه پیروزِ میدان زندگی باشد.
امیر در کودکی احساس می‌کند پدرش او را چندان دوست ندارد و به‌نظرش این‌جور می‌رسد که یکی از دلایل اکراه پدرش از او این است که پدر با تولد او همسرش را از دست داده است.
در خانۀ پدری امیر در کابل، مردی به نام علی با پسرش، حسن، خدمت می‌کنند. حسن هم‌سن امیر است و مادرش، که زنی گریزپا و بدنام بوده، با به دنیا آمدن او، همسر و فرزندش را رها و از خانه فرار کرده است.
حسن و امیر از یک دایه شیر می‌خورند و باهم برادر شیری‌ و همبازی می‌شوند. حسن و پدرش از قوم هزاره‌اند و امیر و خانواده‌اش از قوم پشتون. اختلاف طبقاتی و نیز اختلاف قومی و عقیدتی میان هزاره‌های شیعه و پشتون‌های سُنّی همیشه میان حسن و امیر، به‌رغم دوستی‌ای که بینشان برقرار است، فاصله می‌اندازد. حسن البته همیشه به امیر وفادار و رفیقی یکرنگ برای اوست اما امیر همیشه در تَهِ ذهنش به او به چشم اقلیتی زیردست می‌نگرد اگرچه از این بابت عذاب وجدان هم دارد و با خودش درگیر است.
از طرفی امیر به حسن حسادت می‌کند چون احساس می‌کند توجه و محبت پدرش بین او و حسن تقسیم شده است. همچنین امیر احساس می‌کند که حسن، باوجود اینکه سواد ندارد، از او باهوش‌تر است و این هم عاملی‌ست که حسادت امیر را تحریک می‌کند.
آنچه سرانجام، رابطۀ این دو دوست را تراژیک و غیرممکن می‌کند ماجرایی‌ست که در یک زمستان که امیر و حسن دوازده‌ساله‌اند اتفاق می‌افتد. امیر شاهد فاجعه‌ای می‌شود که برای حسن رخ می‌دهد؛ فاجعه‌ای موحش که امیر تنها شاهد و ناظر آن است و هیچ اقدامی برای نجات امیر نمی‌کند درحالی‌که حسن به‌خاطر امیر گرفتار این فاجعه شده است.
عذاب وجدان امیر شروع می‌شود. او برای اینکه عذاب نکشد می‌کوشد با حسن مواجه نشود. حسن اما همچنان امیر را دوست خود می‌داند و به این دوستی وفادار است.
رابطۀ دو همبازی سرد می‌شود و دست آخر امیر موذیانه نقشه‌ای می‌چیند که حسن و پدرش را از خانۀ پدری بتاراند. پدر امیر اما اصلاً مایل به رفتن آن دو از خانه‌اش نیست.
مدتی بعد، امیر و پدرش به پاکستان و بعد به امریکا می‌روند و مقیم امریکا می‌شوند.
سال‌ها گذشته است. پدر امیر مُرده و امیر ازدواج کرده و مشغول نوشتن یک رمان است و طالبان هم افغانستان را تصرف کرده‌اند. در همین حین نامه‌ای از رحیم خان، دوست پدر امیر که مشوق امیر برای قصه‌نویسی بوده و همیشه از امیر دربرابر پدرش دفاع می‌کرده، به دست امیر می‌رسد. رحیم خان حالا در پاکستان زندگی می‌کند و از امیر می‌خواهد که به دیدنش برود. امیر به پاکستان می‌رود. ماجرا مربوط به حسن است؛ کسی که امیر این‌همه سال سعی کرده او را از حافظه‌اش پاک کند. گذشته و خاطرۀ سرکوب‌شده اما برگشته است و امیر در ملاقات با رحیم خان حقیقتی تازه و تکان‌دهنده را دربارۀ گذشتۀ خودش و حسن درمی‌یابد.
رحیم خان خواسته‌ای از امیر دارد که به‌نحوی به حسن مربوط می‌شود. حالا امیر در یک دوراهی خطیر قرار گرفته است و باید دست به انتخابی دشوار و سرنوشت‌ساز بزند. یا باید کُنجِ عافیت را انتخاب کند و بی‌اعتنا به خواستِ رحیم خان به امریکا برگردد، یا باید به دل خطر بزند و برای انجام مأموریتی که رحیم خان به او سپرده است به افغانستانِ تحت سلطۀ طالبان برود.
امیر سرانجام، راه دوم را انتخاب می‌کند و به افغانستان می‌رود و در پایان کتاب «بادبادک‌باز» می‌بینیم که این سفر، شخصیت او را دگرگون می‌کند و از او، که پیش‌تر انسانی ترسو و مردد و منفعل بوده است، انسانی جسور و مسئول در قبال دیگری می‌سازد.
کتاب «بادبادک‌باز» رمانی است که هم مخاطب را سرگرم می‌کند، هم تصویری از دورانی از تاریخ افغانستان، از دوران سلطنت و سقوط پادشاهی در این کشور تا آمدن کمونیست‌ها و سپس طالبان، ترسیم می‌کند، هم مسائل و بحران‌های قومیتی و خشونت‌های برآمده از تعصبات قومی و نژادی در افغانستان را به تصویر می‌کشد، هم تصویری از زندگی مهاجران افغانستانی در امریکای دورانی که امیر و پدرش به آنجا رفته‌ و به کار و زندگی در این کشور مشغولند ارائه می‌دهد و هم مسائلی جهان‌شمول را درباب برابری و برادری و صلح و رابطۀ پدر و فرزندی و روابط انسانی پیش می‌کشد.

دربارۀ خالد حسینی، نویسندۀ کتاب «بادبادک‌باز»
خالد حسینی (Khaled Hosseini)، متولد 1965 در کابل، داستان‌نویس و پزشک افغانستانی – امریکایی مقیم امریکاست. پدر او در دهۀ 70 میلادی دیپلمات وزارت خارجۀ افغانستان بود اما بعد از کودتای کمونیستی در افغانستان در سال 1980 میلادی از این سِمَت برکنار شد و به‌همراه خانواده‌اش به امریکا پناهنده و در این کشور مقیم شد. خالد حسینی در امریکا زیست‌شناسی و پزشکی خواند. او با نوشتن کتاب «بادبادک‌باز» در عالم ادبیات به شهرت رسید.
از خالد حسینی، به‌جز کتاب «بادبادک‌باز»، سه اثر داستانی دیگر نیز منتشر شده که عبارتند از: رمان «هزار خورشید تابان»، رمان «و کوهستان به طنین آمد» و قصۀ کوتاه «دعای دریا»، که این آخری قصه‌ای است همراه با تصویرسازی که با نگاه به بحران پناهندگان سوری و فاجعۀ غرق ‌شدنِ آلان کُردی، پسربچۀ سه‌سالۀ کُردِ سوری که در سال 2015 در راه جزیرة کورسِ یونان، به‌همراه مادر و برادرش در دریای مدیترانه غرق شد، نوشته شده است. هر چهار اثر داستانی خالد حسینی به فارسی ترجمه شده‌اند.
خالد حسینی همچنین یکی از فعالان حقوق بشر است. در سال 2006 آژانس پناهندگان سازمان ملل او را به‌عنوان سفیر حسن نیت خود در افغانستان انتخاب و معرفی کرد. تأسیس بنیاد خالد حسینی در سال 2007 برای کمک به افغان‌ها از جمله اقدامات بشردوستانۀ او به عنوان سفیر حسن نیت در افغانستان است.

دربارة ترجمۀ فارسی کتاب «بادبادک‌باز»
کتاب «بادبادک‌باز» با ترجمه و مقدمۀ مهدی غبرائی در انتشارات نیلوفر منتشر شده است.
مهدی غبرائی، متولد 1324 در لنگرود، از مترجمان مطرح و نام‌آشنای ادبیات داستانی در ایران و برادر زنده‌یاد فرهاد غبرائی، مترجم، و زنده‌یاد هادی غبرائی، ویراستار و مترجم، است.
ترجمه‌های مهدی غبرائی از آثار داستانی جهان بسیار متنوع است و آثار نویسندگانی از سرزمین‌های مختلف، از کشورهای عربی و افریقایی تا ژاپن و اروپا و امریکا، را در بر می‌گیرد. ارنست همینگوی، کازوئو ایشی‌گورو، هاروکی موراکامی، جک لندن، دوریس لسینگ، و. س. نایپُل و هشام مطر از جمله نویسندگانی هستند که غبرائی آثاری از آنها را به فارسی ترجمه کرده است.
از ترجمه‌های مهدی غبرائی می‌توان به کتاب‌های «آوای وحش»، «این ناقوس مرگ کیست؟»، «کافکا در کرانه»، «خانه‌ای برای آقای بیسواس»، «هزار خورشید تابان»، «در کشور مردان» و «دفترهای مالده لائوریس بریگه» اشاره کرد.
از کتاب «بادبادک‌باز» ترجمه‌های فارسی دیگری هم منتشر شده است. ترجمۀ مشترک زیبا گنجی و پریسا سلیمان‌زاده از این رمان، که در انتشارات مروارید به چاپ رسیده، از جملۀ این ترجمه‌هاست.

ادامه keyboard_arrow_down