پژواکبرانگیز
داستانی چندلایه و درهمتنیده از ماجراهای گوناگون، درباره مغز، بیماری، طبیعت، انسان و عشق. ریچارد پاورز در رمان پژواکبرانگیز داستان مردی به نام مارک را روایت میکند که در یک تصادف جادهای آسیب میبیند و به یک بیماری مغزی دچار میشود. کرین، خواهر مارک، وقتی میفهمد که او تصادف کرده و در بیمارستان بستری است میرود تا از او پرستاری کند. مارک به دلیل همین عارضه مغزی خواهرش را نمیشناسد. کرین هم با بیماری برادرش درگیر است و هم با مسائل خود. در این میان پای ماجراهای دیگری هم به رمان باز میشود. پژواکبرانگیر رمانی تودرتو و تشکیلشده از چند ماجرا و معمای بههمتنیده است. یکی از معماها نامهای است یک ناشناس بر بستر بیمار گذاشته و هر تکه از آن عنوان بخشی از رمان است. از موضوعات دیگری که در این رمان به آن پرداخته شده بحران محیط زیست و نابودی آن به دست کسانی است که از این قضیه نفع میبرند. پاورز در پژواکبرانگیر از مسئولیت انسان در قبال طبیعت و محیط زیست سخن میگوید و همچنین از مسئولیت انسان در قبال دیگری. او در این رمان به کند و کاو در پیچیدگیهای مغز انسان میپردازد و عواطف آدمی و ضعفها و قوتهای او را به تصویر میکشد. رمان دارای شخصیتهای متعدد است و پُر از ارجاع به قصهها و افسانهها و متون گوناگون.
مارگارت آتوود، نویسنده مطرح کانادایی، رمان پژواکبرانگیز را «رمانی شکوهمند – شکوهمند درگسترهاش، شکوهمند در نقشمایههایش، شکوهمند در انگارهپردازیاش» وصف کرده است.
پژواکبرانگیز با ترجمه و مقدمه مصطفی مفیدی در انتشارات نیلوفر منتشر شده است.
درباره نویسنده: ریچارد پاورز (- 1957) داستاننویس آمریکایی.
ادامه keyboard_arrow_down