ترانهی برف خاموش
داستانهایی با سبکها و مضامین متنوع، از نویسندهای که بیماری و خانهنشینی او را به یکی از مطرحترین نویسندگان قرن بیستم امریکا بدل کرد. هیوبرت سلبی جونیور را البته در امریکا بیشتر به خاطر رمانهای معروفش میشناسند و بعضی از داستانهای مجموعه «ترانهی برف خاموش» او هم، چنانکه در مقدمه ترجمه فارسی این کتاب توضیح داده شده، در واقع نقطه آغاز یک رمان هستند. هیوبرت سلبی جونیور در داستانهایش از زندگی تلخ و خشنی که در جوانی تجربه کرده بود مینویسد. «ترانهی برف خاموش» شامل دوازده داستان است به نام های: «روز فیلچاقالو»، «سلام قهرمان»، «فال چینی»، «صدا»، «من خوبم»، «گرمای پاییزی»، «یک کم احترام»، «بلوغ»، «پالتو»، «نوازنده»، «نهنگ ها و رویاها» و «ترانهی برف خاموش». اینک قسمتی از داستان «روز فیلچاقالو» از این مجموعه: «یکشنبهها، دوروبر ساعت دهونیم از کلاس کلیسا میزدم بیرون و چندتایی از بروبچهها رو بیدار میکردم و باهم میرفتیم تاسبازی. برنامهی هریکشنبهمون بود، حالا هرچهقدر هم که هوا سرد یا خراب بود. فیلچاقالو هم از ساعت 8 با جعبهی واکسش میزد بیرون و از ساعت 9 تا 11:30 که مراسم عشای ربانی برقرار بود به هرکی که کلیسا میرفت گیر میداد. یه گوشه میایستاد و جلب ترحم میکرد و مثل چی پول درمیآورد. اگه کسی سنوسالش رو میپرسید سه سال ازش میزد و میگفت ده سالشه و باید کمکخرج خونواده باشه. از خودش داستانی سر هم میکرد و کلیساروها هم حسابی باورشون میشد.»
«ترانهی برف خاموش» با ترجمه و مقدمه پیمان خاکسار در نشر چشمه منتشر شده است.
درباره نویسنده: هیوبرت سلبی جونیور (2004 – 1928)، داستاننویس و فیلمنامهنویس امریکایی.
ادامه keyboard_arrow_down