مرگ یزدگرد شابک: 9789645512182 72 صفحه 101 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 3000 یزدگرد بهرام بیضایی علوم انسانی ادبیات نمایشنامه و فیلم نامه

375,000 ریال 500,000 ریال

ناشر: روشنگران و مطالعات زنان

چاپ یازدهم

کتاب «مرگ یزدگرد» اثر بهرام بیضایی
سیرِ تخیل در تاریک‌جاهای تاریخ. کتاب «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی صحنۀ مواجهۀ نقادانۀ تخیل با تاریخ است.
کتاب «مرگ یزدگرد» را یکی از بهترین آثار بهرام بیضایی و از متن‌های ماندگار، هنرمندانه و چندلایۀ تاریخ ادبیات نمایشی است.
بیضایی نمایشنامۀ «مرگ یزدگرد» را اولین بار در سال 1358 در نشریۀ «کتاب جمعه» منتشر کرد و همچنین آن را در همین سال در تالار چهارسوی تئاتر شهر، با بازی بازیگرانی چون سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، امین تارخ و کریم اکبری مبارکه، روی صحنه ‌برد و یک سال بعد، یعنی در سال 1359، این نمایشنامه را به‌صورت کتابی مستقل چاپ کرد.
بیضایی همچنین در سال 1360 فیلمی براساس کتاب «مرگ یزدگرد» ساخت. این فیلم فقط یک‌بار در سال 1361 در اولین دورۀ جشنوارۀ بین‌المللی فیلم فجر اکران شد.
چاپ فعلی کتاب «مرگ یزدگرد» در انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است.

مروری بر کتاب «مرگ یزدگرد»
بهرام بیضایی در کتاب «مرگ یزدگرد»، که عنوان فرعی آن «مجلس شاه‌کشی» است، روایت تاریخ از قتل یزدگرد سوم به دست آسیابانی در مرو را دستمایه قرار داده و برپایۀ این روایت، داستانی چندوجهی و چندلایه خلق کرده است.
در کتاب «مرگ یزدگرد» نه با یک روایت قطعی از مرگ پادشاه ساسانی که با چند روایت مختلف و متفاوت از این ماجرا مواجهیم. حتی در یکی از این روایت‌ها نقل می‌شود که جسدی که از آنِ پادشاه پنداشته می‌شود در واقع جسد پادشاه نیست بلکه جسد آسیابان است که به‌دست پادشاه کشته شده است.
داستان کتاب «مرگ یزدگرد» در بحبوحۀ حملۀ اعراب به ایران اتفاق می‌افتد و صحنۀ نمایش، داخل آسیایی است که آسیابان و همسر و دخترش در آن، به‌خاطر قتل یزدگرد، بازجویی و محاکمه می‌شوند و هر یک روایتهایی گوناگون از مرگ یزدگرد به دست می‌دهند و مدام نقش عوض می‌کنند و بیضایی این‌گونه روایت‌های مختلفی را از مرگ یزدگرد سوم ارائه می‌دهد.
کتاب «مرگ یزدگرد» نمایشنامه‌ای است که در آن، سطح تاریخ به‌قصد راه یافتن به عمق و ژرفای آن شکافته می‌شود و سلسله‌مراتب قدرت و رابطۀ فرادستان و فرودستان با نگاهی نقادانه مورد تأمل قرار می‌گیرد.
بیضایی در کتاب «مرگ یزدگرد» صدای خاموشان، فراموش‌شدگان و طردشدگان تاریخ و صدای انسان‌هایی را که تاریخ رسمی از آن‌ها سخنی نگفته است به صحنۀ نمایش احضار کرده و از رنج مردمی گفته است که همواره در طول تاریخ بازیچۀ قدرت هستند.
کتاب «مرگ یزدگرد» نقد قدرت است و عرصۀ مواجهۀ حاشیه‌نشینان تاریخ با کسانی که در مرکز آن قرار دارند. بیضایی در این نمایشنامه از رنج‌های زنان نیز، به‌عنوان به‌حاشیه‌راندگان و سرکوب‌شدگان تاریخ مذکر، سخن می‌گوید. او در کتاب «مرگ یزدگرد» بر کُنج‌وگوشه‌های تاریک و نامرئی تاریخ نور می‌تابند و صدای سرکوب‌شدگان را مقابل صدای سرکوبگران تاریخ قرار می‌دهد.
در بخشی از کتاب «مرگ یزدگرد» می‌خوانید:
«سردار: افسانه همان می‌ماند. این پیکره‌ی بی‌جان را بر دار کنید!
سرباز: پادشاه را؟
سردار: بی‌درنگ! این آسیابان است. [به سرکرده] چون این کار زشت کرده شد آگاهم کنید – [به موبد] ای موبد، آیا نباید سرود بخوانی؟
سرکرده: برویم. تاریخ را پیروزشدگان می‌نویسند!
[با سرباز جسد را بر دوش بیرون می‌برند؛ موبد در پی‌شان زمزمه‌خوان. آسیابان و زن و دختر گیج -]
سردار: چرا خیره مانده‌اید؟ من این جامه‌ی سرداری را به‌دور خواهم افکند. این جنگی ناامید است. او برای ما جهانی ساخت که دفاع‌کردنی نیست. هان چرا خیره مانده‌اید؟
زن: ای مرد ببین؛ از همان آستان که آمدن آن شاه ژنده‌پوش را دیدی نگاه کن؛ اینک در پی او سپاه تازیان را می‌بینم.
[سرکرده شمشیرکش و سراسیمه به‌درون می‌دود.]
سرکرده: ما همه شکار مرگ بودیم و خود نمی‌دانستیم. داوری پایان نیافته است. بنگرید که داوران اصلی از راه می‌رسند. آنها یک دریا سپاهند. نه درود می‌گویند و نه بدرود؛ نه می‌پرسند و نه گوششان به پاسخ است. آنها به زبان شمشیر سخن می‌گویند!
[موبد تیغ در کف به‌درون می‌دود.]
موبد: ما در تله افتاده‌ایم؛ تازیان، تازیان!
[سرباز با شمشیر برهنه به‌درون می‌دود.]
سرباز: تیغ بکشید! نیزه بردارید! زوبین‌ها؛ تبیره‌ها –
سردار: جمله بیهوده! به مرگ نماز برید که اینک بر در ایستاده است. بی‌شماره؛ چون ریگهای بیابان که در توفان می‌پراکند و چشم گیتی را تیره می‌کند!»

دربارۀ بهرام بیضایی، نویسندۀ کتاب «مرگ یزدگرد»
بهرام بیضایی، متولد 1317 در تهران، کارگردان تئاتر و سینما، نمایشنامه‌نویس، فیلمنامه‌نویس و پژوهشگر ایرانی است.
بیضایی از هنرمندان برجسته، مهم و تأثیرگذار تئاتر و سینمای ایران و هنرمندی‌ حساس به مسائل اجتماعی زمانه‌اش، به‌ویژه مسائل اجتماعی زنان، است. او در آثار زن‌محورش زنانی تنها و گرفتار در جامعه‌ای مردسالار را به تصویر می‌کشد که مجبورند به انواع ترفندها و تدبیرها، یک‌تنه با دشواری‌ها و شرارت‌ها و خطرات و تهمت‌ها و بدگویی‌ها و باورهای غلطی که احاطه و تهدیدشان می‌کند بجنگند.
بیضایی در عرصۀ پژوهش‌های تئاتری هم چهره‌ای شاخص است. او اولین کسی ا‌ست که تحقیقی جدی دربارۀ نمایش در ایران انجام داده و منتشر کرده است.
شناخت بیضایی از سنت‌های گوناگون نمایش ایرانی، مثل تعزیه و نقالی و خیمه‌شب‌بازی و سیاه‌بازی، بر ساختار بدیع نمایشنامه‌ها و اجراهای تئاتری‌اش اثری ژرف گذاشته و راه‌هایی نو را به‌روی تئاتر معاصر و مدرن ایران گشوده است.
بیضایی همچنین زبانی خاص در نمایشنامه‌هایش دارد؛ زبانی آرکائیک که واجد آهنگ و طنین نظم و نثر کهن فارسی است.
بیضایی نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌نویسی پُرکار است، اگرچه مجال این را نیافته که همۀ آنچه را که نوشته به فیلم تبدیل کند یا به صحنه ببرد.
از فیلم‌های بهرام بیضایی می‌توان به «رگبار»، «شاید وقتی دیگر»، «باشو، غریبه‌ی کوچک»، «سگ‌کشی» و «مسافران»، از نمایشنامه‌هایش می‌توان به «پهلوان اکبر می‌میرد»، «ندبه» و «سلطان مار»، از فیلمنامه‌های فیلم‌نشده‌اش می‌توان به «عیّار تنها» و «اِشغال» و از آثار پژوهشی‌اش می‌توان به کتاب‌های «نمایش در ایران» و «هِزاراَفسان کجاست؟» اشاره کرد.
از بیضایی، داستان کودک و شعر و ترجمه نیز منتشر شده است. از او همچنین مقالات فراوانی در نشریات گوناگون به چاپ رسیده است.

ادامه keyboard_arrow_down