افسانهی سیزیف
سیزیف از جانب خدایان محکوم و مجازات شده است. مجازات او این است که تختهسنگی را تا نوک کوه بالا ببرد و چون به نوک کوه رسید تختهسنگ به پایین فروغلتد و سیزیف باز همان کار را تکرار کند و این بالا بردن و فروغلتیدن تختهسنگ قرار است تا ابد ادامه یابد. آلبر کامو در مقاله فلسفی بلند و مشهور خود به نام «افسانهی سیزیف» این حکایتِ برآمده از اساطیر باستانی را تمثیلی قرار داده است برای طرح بحث دربارة فلسفه پوچی و واکنش انسان به پوچی و بیمعنایی هستی. کامو در «افسانهی سیزیف» پوچی را از زوایای مختلف میکاود و این پرسش را پیش میکشد که وقتی انسان به این نتیجه رسید که جهان پوچ و بیمعناست، آن وقت تکلیفش چیست و چه باید بکند؟
کامو بحث خود در باب پوچی را نه فقط در چارچوبی فلسفی بلکه در ساحت ادبیات و رمان نیز پی میگیرد و در این مسیر به جهان داستایفسکی نیز سرک میکشد.
کتاب شامل چهار بخش است به نامهای: «یک استدلال پوچ»، «انسان پوچ»، «آفرینش پوچ» و «افسانهی سیزیف».
پوچی و خودکشی، خودکشی فلسفی، رهایی پوچ، دونژوانگرایی، کمدی، فلسفه و رمان و آفرینش بدون فردا از جمله موضوعاتی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.
«افسانهی سیزیف» با ترجمه دکتر محمود سلطانیه و پیشگفتاری از دکتر حامد فولادوند با عنوان «نیچه و آلبر کامو: شورش با دلیل» در نشر جامی منتشر شده است.
دربارة نویسنده: آلبر کامو (1960 – 1913)، داستاننویس، نمایشنامهنویس، مقالهنویس، فیلسوف و روزنامهنگار فرانسوی و برندة جایزة نوبل ادبیات سال 1957.
رتبه گودریدز: 16/4 از 5.
ادامه keyboard_arrow_down