راهی نیست؟
داستان دانشمندی که در آغاز معلوم نیست نابغه است یا دیوانه، اما به تدریج معلوم میشود موضوعی مهم و حیاتی را درباره دُمِ هواپیماها کشف کرده که باید آن را جدی گرفت. تئودور هانی، قهرمان رمان راهی نیست؟، اثر نویل شوت، دانشمندی است با ظاهری آشفته و چهرهای ناخوشایند که همین یکی از عواملِ جدی نگرفتن اوست. هانی در مؤسسهای هواپیمایی در انگلستان روی موضوعی به نام خستگی فلزات کار میکند و در حال اثبات این فرضیه است که دُمِ هواپیماها پس از ساعت معینی میشکند. مسئول بخش، که راوی رمان هم هست و روایتش رگهای از طنزی ظریف دارد، مهندسی است جوان که با آمدنش به آنجا کمکم محققان پیری را که تحقیقاتشان در مؤسسه بیش از حد انتزاعی و ناکارآمد است کنار میگذارد و ابتدا به تئودور هانی هم کم و بیش به همین چشم نگاه میکند، اگرچه در مورد او قدری مردد است و با چیزهای عجیبی که از همسرش درباره هانی میشنود کنجکاو میشود بیشتر از چند و چون کارِ این دانشمند عجیب و غریب سر درآورد. دخترِ هانی در کلاس گفته است که پدرش با محاسبات علمی در حال اثبات مقولهای مذهبی است. راوی با شنیدن این حرفها سراغ خود هانی میرود و با مطالعه دقیقتر تحقیقات او درباره خستگی فلزات، فرضیه هانی درباره خطر شکستن دُمِ هواپیما برایش جدی میشود، چون درستیِ این فرضیه یک اعلام خطر است.
رمان راهی نیست؟ دستمایه اقتباس سینمایی هم بوده است. این رمان با ترجمه علی کهربایی در نشر نو منتشر شده است.
درباره نویسنده: نِویل شوت (1960 – 1899)، داستاننویس انگلیسی.
ادامه keyboard_arrow_down