کتاب | هنر | هنر | سینما و تئاتر | موزه‌ی پایین شهر و تماشاچیانش
موزه‌ی پایین شهر و تماشاچیانش شابک: 9786225696624 168 صفحه 210 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 1000 موزه‌ی پایین تماشاچیانش آرش حیدری میلاد محبی سارا فرهپور هنر هنر سینما و تئاتر

1,120,000 ریال 1,600,000 ریال

ناشر: برج

چاپ یکم

کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» به‌قلم جمعی از نویسندگان
پژوهشی انتقادی در بازتاب سیمای فقرا و حاشیه‌نشینان در سینما و رسانه‌های ایران. کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش»، نوشتۀ آرش حیدری، میلاد محبی و سارا فرهپور، کتابی است که در آن با رویکردی انتقادی به شیوۀ انعکاس تصویر تهیدستان و مردم حاشیه‌نشین در فیلم‌های ایرانی و رسانه‌ها، از دهۀ 1390 خورشیدی به این‌سو، پرداخته شده است.
نویسندگان کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» در این کتاب در پی نمایش و تحلیل روایتی هستند که فرادستان در رسانه‌ها و فیلم‌های ایرانی دهۀ 90 خورشیدی به این‌طرف از فرودستان ارائه داده‌اند.
در کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» سخن از این است که پایین‌شهر و زندگی تهیدستان به موزه‌ای برای تماشای فرادستان و ابزاری برای تحکیم قدرت و جایگاه آن‌ها تبدیل شده و انعکاس سیمای تهیدستان در سینما و رسانه‌ها هیچ کمکی به حل جدی مسئلۀ فقر نکرده است.

مروری بر کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش»
آن‌چه در کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» بر آن تمرکز شده است چگونگی تصویر و گزارش فقر در سینما و رسانه‌های ایران در دهه‌های اخیر است. نویسندگان این کتاب بر این عقیده‌اند که آن‌چه از دهۀ 90 خورشیدی به این‌سو از فقرا و مردم پایین‌شهر در رسانه‌ها و فیلم‌های ایرانی ترسیم شده در راستای بازتولید گفتمان فرادستان بوده و تغییری بنیادین در این گفتمان پدید نیاورده و آن را به‌سود فرودستان متحول نکرده است.
در کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» همچنین این دیدگاه مطرح است که فرودستان خود نیز به‌نحوی در گفتمان فرادستان از خودشان حل شده و به بازتولید آن کمک کرده‌اند و فیلم‌های ایرانی و گزارش‌های رسانه‌ها دربارۀ فقر در ایران عملاً کارکردی جز تثبیت منافع فرادستان نداشته و به چاره‌اندیشی جدی برای حل معضل تهیدستان نینجامیده است.
کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» به رابطۀ میان روایت و قدرت می‌پردازد و به بازتاب فرودستان در سینما و رسانه‌های ایران در دهه‌های اخیر از این منظر می‌نگرد تا نشان دهد گفتمان مسلط چگونه بر روایت داستان تهیدستان و مردم پایین‌شهر تأثیر گذاشته و آن‌چه در سینما و رسانه‌ها از فقرا ترسیم شده چقدر با منافع نظم مسلط هم‌سو بوده و روایت مسلط را بازتولید کرده است.
در کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» با ارجاعات مختلفی به گزارش‌های رسانه‌های ایران از فقر و نیز فیلم‌های ایرانی دهۀ 90 خورشیدی دربارۀ فقر مواجهیم. به‌اعتقاد نویسندگان این کتاب با تمرکز بر فرم انعکاس فقر در رسانه‌ها و فیلم‌ها و نه خود محتوای فقر در آن‌هاست که می‌توان رد و نشان گفتمان مسلط را در روایت‌هایی که رسانه‌ها و سینمای ایران از فقر به‌دست داده‌اند پیدا کرد و نشان داد که نتیجۀ این روایت‌ها به‌سود فرادستان است و کمکی به حل بنیادین مشکل فرودستان نکرده است.
کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» همچنین از سازوکاری سخن می‌گوید که، به‌اعتقاد نویسندگان کتاب، منجر به تبدیل‌شدن پایین‌شهر به موزه‌ای برای تماشا می‌شود. نویسندگان ریشۀ این پدیده را در جداسازی پایین‌شهری‌ها و بالاشهری‌ها در فضای شهری می‌دانند و در اینکه این جداسازی باعث شده است که پایین‌نشینان و بالانشینان با یکدیگر روبه‌رو نشوند و پایین‌شهر چنان از زندگی بالاشهری‌ها منفک شود که آن‌ها صرفاً از دور به آن بنگرند و با آن مواجهه‌ای موزه‌ای و توریستی داشته باشند.
فیلم‌های «ابد و یک روز» و «برادران لیلا»، هردو به‌کارگردانی سعید روستایی، از جمله آثار سینمایی هستند که در نقد شیوۀ انعکاس فرودستان در سینما در کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» با رویکردی انتقادی به آن‌ها پرداخته شده است.
کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» از پنج فصل تشکیل شده است.
فصل‌های پنج‌گانۀ کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» عبارتند از: «فقر تجربه و بحران در قصه‌گویی»، «به سکوت واداشتن فرودست»، «قصه‌پردازی‌های ژورنالیستی»، «فرودستان اقتصادی در سینمای دهه‌‌ی 1390» و «نمایش سیاهی: نقد، کالا یا پروپاگاندا؟».
در بخشی از کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» می‌خوانید: «دیدن شهر از پشت شیشه‌های ماشین پدیده‌ی رایجی در زندگی روزمره‌ی طبقات بالاتر و اجتماعات هنری و اندیشه‌ای متصل به آن است. از آن‌جا که بخش بزرگی از میدان هنر و اندیشه نسبت وثیقی با خاستگاه طبقاتی حاملانش دارد، سبک زندگی حاملان این جایگاه اجتماعی اثری عمیق بر بازنمایی تصویر و تصور شهر دارد. انسانِ سواره‌ی بالانشین شهر را چگونه می‌بیند و با آمدن اسم پایین‌شهر چه تصوری در ذهن خواهد داشت؟ این یک پرسش بسیار اساسی در فهم منطق بازنمایی در آثار هنری و خاصه سینماست. پیش از هر چیز باید به این نکته اشاره کرد که در این‌جا اصلاً اهمیتی ندارد که نویسنده و کارگردان یا بازیگر و... گذشته‌ی فقیر خود را پیش بکشند و بگویند که "ما خودمان از پایین می‌آییم و تصویری که ساخته‌ایم مطابق با واقعیت است"، مسئله اصلاً این نیست. مسئله این‌جاست که چه قصه‌ای، چگونه و طی چه فرایندی تبدیل به قصه‌ی غالب طبقات تهی‌دست می‌شود، به‌طوری‌که حتی خود تهی‌دستان (طبق همان منطق هیستریک‌شدن که پیش‌تر از آن سخن گفتیم) محکوم می‌شوند که برای جلب توجه لایه‌های اجتماعی بالاتر، در خط سیری روایی خود را به بیان درآورند که مطلوب سازوکارهای ذهنی ما باشد. از این حیث، چندان مهم نیست که فلان بازیگر یا فلان سینماگر و فلان نویسنده خودش متعلق به چه جایگاه اجتماعی بوده است. مسئله این است که قصه‌ای که گفته می‌شود و تصویری که ساخته می‌شود قرار است در خدمت چه نظم بازنمایی قرار گیرد و چه کارکردهایی دارد.»
کتاب «موزه‌ی پایین‌شهر و تماشاچیانش» در نشر برج منتشر شده است.

ادامه keyboard_arrow_down

از همین نویسنده