باغ همسایه
رمانی درباره ادبیات، دشواریِ نوشتن، دغدغه و اضطراب و افسردگی نویسندهای شکستخورده که اوضاع زندگی شخصی و خانوادگیاش هم چندان روبهراه نیست، همراه با گریزهایی به سیاست و کودتای پینوشه در شیلی و نیز اشاراتی طنزآمیز به ادبیات آمریکای لاتین در دوره شکوفایی این ادبیات. خوسه دونوسو در رمان باغ همسایه داستان یک نویسنده افسرده و شکستخورده شیلیایی به نام خولیو مندس را روایت میکند که ناشر رمانش را رد کرده است. دوست پولدار خولیو خانهاش در مادرید را برای تابستان در اختیار او و همسرش قرار داده و خولیو که راوی رمان است میخواهد از این فرصت استفاده کند و با بازنویسی رمانِ رَدشدهاش از آن شاهکاری بسازد بسیار بهتر از آثار نویسندگانی چون گابریل گارسیا مارکز و کارلوس فوئنتس که خولیو آنها را «غولهای پوشالی» میداند. خانهای که خولیو و همسرش تابستان را در آن میگذرانند پنجرهای دارد که به باغ همسایه باز میشود و این باغ چشماندازی جذاب و تماشایی برای راوی است. اما سرنوشت رمانِ راوی چه میشود؟ آیا او خواهد توانست با این رمان سرانجام به توفیق و شهرتی دست یابد؟ در اواخر رمان با حقیقتی مواجه میشویم که تصور ما را از آنچه تا آن لحظه خواندهایم یکسره تغییر میدهد و لایهای دیگر از رمان را به روی ما میگشاید که تا آن لحظه مخفی بوده است. دونوسو در باغ همسایه با ساخت و پرداختی ماهرانه خوانندهاش را در اواخر رمان غافلگیر میکند.
باغ همسایه با ترجمه عبدالله کوثری در نشر آگاه منتشر شده است.
درباره نویسنده: خوسه دونوسو (1996 – 1924)، داستاننویس، روزنامهنگار و شاعر اهل شیلی.
ادامه keyboard_arrow_down