انگار خودم نیستم
زندگی خانوادههای ایرانی،روزمرگیهای ساده، مشکلات، دغدغهها و مسائل اجتماعی از مواردی هستند که پایه و اساس رمان را تشکیل میدهند. داستانی رئالیستی که بیشتر به روزمرگی و رفتارهای افراد بایکدیگر میپردازد.روایت زندگی سه خانواده که حول محور زن میکردند و زنان راویهای داستان هستند.رفتارهای متفاوت افراد در تغییرات زندگی گاهی سبب میشود از خودشان فاصله بگیرند و افراد با خودنا آشنا شوند. داستان «انگار خودم نیستم»، ماجراهای سه خانواده مختلف را روایت میکند. زن و شوهری که یک نفرشان مهاجرت کرده و آن دیگری در ایران است و مدام با یکدیگر اختلاف دارند. زوج دیگری که در آستانه جدایی فرزندشان را از دست میدهند و طلاق را فراموش کرده و سعی میکنند بار این غم را در کنارهم تحمل کنند. روایت دیگر مربوط به زوجی است که هر دو در گذشته تجربه زندگی مشترک داشتند و دارای فرزند هستند، حالا زندگی جدید خالی از تأثیرات گذشته نیست. اما این زوجها با اتفاقی دورهم جمع میشوند و ...
در بخشی از کتاب «انگار خودم نیستم» میخوانیم:
«به کمک احتیاج دارم، به کسی که دستهایم را بگیرد و من را از این باتلاق بکشد بیرون. زل میزنم به قطرههای باران روی شیشه فرود میآیند و سر میخورند پایین و محو میشوند. نه به آفتاب صبح و نه به این باران که کم مانده شیشهها را بشکند. یاد بارانهای ونکوور میافتم و پیادهرویهای طولانی با ارغوان زیر باران و قهقهههایمان و قهوههای به نظر او خوشمزه و به نظر من زیادی تلخ استار باکس.»
درباره نویسنده : یاسمن خلیلی فرد (1370 ) نویسنده ایرانی، صاحب اثر «یادت نرود...»
ادامه keyboard_arrow_down