بانوی پیشگو
«نقشه مرگم را با دقت طراحی کردم؛ برعکس زندگیام، که بهرغم تمام تلاشهایم برای مهار کردنش، مثل ولگردها از این شاخ به آن شاخ میپرید. زندگیام میل به ولو شدن داشت، نرم و آبکی شدن، حرکت نقشهای طوماری و ریسهمانند، مثل قاب آینههای باروک، نتیجۀ پیگیری یک خط بدون کمترین مقاومت. حالا بالعکس، میخواستم مرگم تمیز و ساده، حسابشده و حتی کمی خشونتآمیز باشد، مثل یک کلیسای کوآکر یا یک دست لباس مشکیِ ساده با یک رشته مروارید که وقتی پانزده ساله بودم، مجلههای مُد در موردشان خیلی جار و جنجال میکردند.»
از متن کتاب
رمان «بانوی پیشگو» نوشتۀ مارگارت اتوود با ترجمۀ سهیل سمی در پنج فصل و 423 صفحه در انتشارات ققنوس منتشر شده است. نسخه اصلی این کتاب با عنوان «Lady Oracle» در سال 1976 میلادی منتشر شد. ترجمه این کتاب بر اساس نسخهای صورت گرفته که در سال 1998 به چاپ رسید. این کتاب را میتوان در ردۀ شاهکارهای طنزآمیز، شاعرانه و جادویی دستهبندی کرد.
قهرمان این رمان، زنی به نام جون فاستر است که تمام زندگی خود را در فرار بوده؛ البته فراری خاموش و بیسروصدا. چاقیِ بیش از حد جون در دوران نوجوانی و عیبجوییهای مدام مادرش باعث میشوند که او به انگلیس بگریزد. جون که اکنون یک قاره از زندگی سابقش دور شده، به رماننویسی موفق و البته با نام مستعار تبدیل میشود و این موضوع را از آرتور، همسر افسرده و پریشانخیال خود پنهان نگه میدارد. زمانی که اشعار فمینیستی جون با تحسین و استقبالی گسترده مواجه میشوند، او به خاطر هجوم ناگهانی شهرت و حتی بدنامی، تحت فشار زیادی قرار میگیرد. جون که قادر نیست کنترل امور زندگیاش را به دست بگیرد، مرگی جعلی برای خود درست میکند و به ایتالیا میگریزد...
دربارۀ نویسنده؛ مارگارت اتوود (1939) نویسنده، شاعر، فعال سیاسی و متقد ادبی.
رتبۀ گودریدز: 3/68 از 5
ادامه keyboard_arrow_down