کتاب | علوم انسانی | ادبیات | ادبیات ترکیه | میان تخت و گور
میان تخت و گور شابک: 9786004902663 152 صفحه 160 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 1100 میان زولفو لیوانلی محمد امین سیفی اعلا علوم انسانی ادبیات ادبیات ترکیه

680,000 ریال 800,000 ریال

ناشر: فرهنگ نشر نو

چاپ یکم

کتاب «میان تخت و گور» نوشتۀ زولفو لیوانلی
رمانی روان‌شناختی – تاریخی در واکاوی روان‌شناسانۀ ساحَتِ قدرت. کتاب «میان تخت و گور»، با عنوان اصلی Engereğin Gözündeki Kamaşma، رمانی است که وقایع آن در استانبول دوران امپراتوری عثمانی می‌گذرد.
زولفو لیوانلی در کتاب «میان تخت و گور» تاریخ را با تخیل قصه‌پرداز خود می‌آمیزد تا کشمکش‌های عرصۀ قدرت و تقابل وجدان انسانی و میل به تصاحب قدرت را به نمایش بگذارد.
کتاب «میان تخت و گور» روایتگر تقابل و کشمکشی روانشناختی میان عطوفت انسانی و خشونت ملازم قدرت و جاه‌طلبی است. لیوانلی در این رمان همچنین زدوبندها و توطئه‌های خونین و بی‌رحمانه‌ای را به تصویر می‌کشد که در طول تاریخ استبدادی همواره بر سر تاج‌وتخت در جریان بوده است.
متن اصلی کتاب «میان تخت و گور» اولین بار در سال 1996 منتشر شده است. لیوانلی به‌خاطر کتاب «میان تخت و گور» جایزۀ ادبیات بالکان را گرفته است.

مروری بر کتاب «میان تخت و گور»
راوی کتاب «میان تخت و گور» برده‌ای اهل اتیوپی به نام سلیمان است که بعد از فروخته شدن به قصرِ یک سلطان عثمانی، خواجۀ حرمسرای سلطان می‌شود.
وقایع کتاب «میان تخت و گور» در استانبول قرن هفدهم میلادی اتفاق می‌افتد. سلیمان که سخت به سلطان خود وفادار و میان احساس حقارتِ برآمده از بردگی و احساس قدرت برآمده از نزدیکی به سلطان و اِعمال خشونت بر زنان حرمسرا و غرورِ ناشی از دانشی که به‌واسطۀ آن خود را از زنان زیردستش و غلامان و فرودستان دربار سَرتر می‌داند، در نوسان است، شرح زندگی‌اش در قصر سلطان را نوشته و دست‌نوشته‌های او را بعدها مورخی آلمانی در آرشیو دانشگاه استانبول یافته است.
لیوانلی در کتاب «میان تخت و گور»، از خلال نقل داستان خواجه‌ای که مخلوق تخیل اوست، به زیر پوست قدرت نقب می‌زند و جنگ قدرت را، که جنگی خون‌بار و هولناک است، به نمایش می‌گذارد. ماجرا از این قرار است که مادر سلطان، که زنی جاه‌طلب است، وقتی احساس می‌کند که به‌واسطۀ دلباختگی سلطان به یک زن، دارد سلطه‌اش را بر قصر از دست می‌دهد، سلطان را از سلطنت خلع و او را زندانی می‌کند و نوۀ هفت‌ساله‌اش را بر تخت می‌نشاند. در ایامی که سلطان در حبس است، سلیمانِ خواجه مأمور خدمت به اوست. در ادامۀ کتاب «میان تخت و گور» می‌بینیم که امکانی فراهم می‌شود که سلطان دوباره قدرت را تصاحب کند. این اما مستلزم آن است که سلطان، پسرش را که بر تخت نشسته است، بکشد. اکنون سلطان باید میان مرگ خود و قتل فرزندش دست به انتخاب بزند و این همان کشمکش میان وجدان و خواستِ قدرت است؛ کشمکشی که از مضامین اصلی کتاب «میان تخت و گور» است.
در بخشی از کتاب «میان تخت و گور» می‌خوانید: «حتی اگر به چشم عده‌ای مرد ناقصی باشم، دلم گواه است که نسبت به هزاران هزار نفری که در همین لحظه باد سرنوشت آنها را با خود می‌برد بی‌آنکه به مفهوم زندگی‌شان پی برده باشند، مزیت‌هایی هم دارم.
از قدرت پیشگویی و نیز از معلوماتی حرف می‌زنم که در موجودات فانی به‌ندرت دیده می‌شود. باید اعتراف کنم که گاهی از درک مرزهای دانایی‌ام عاجز می‌مانم.
نجیب‌زاده‌ای چون من که در قصر افسانه‌ای قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری، زندگی می‌کند و با نقوش روی ورق‌های طلا، چینی‌های کمیاب، جقّه‌های مرصّع، رداهای ابریشمین، اشیای صدف‌نشان و تزئینات یشم و عقیق احاطه شده است، می‌باید که همه را شگفت‌زده کند و به کرنشی توأم با احترام وادارد. اما به هر دلیل همیشه چنین نمی‌شود.
خیلی‌ها به این بسنده می‌کنند که در برابر سخنان نغز من، برّوبرّ به صورتم نگاه کنند؛ سخنانی که نه‌تنها به زبان عثمانی بلکه همچنین به زبان‌های لاتین، یونانی، ایتالیایی، عربی و فارسی پشت سر هم بر زبان می‌آورم و با هزار ایما و اشاره می‌آرایم. وقتی که می‌فهمم معلومات بالای من برای این موجودات فانی بیچاره سنگین بوده است، افکارم را در پیچ‌وخم‌های مغزم دفن می‌کنم و قیافه‌ای به خود می‌گیرم حاکی از اینکه طرف مقابلم را بخشیده‌ام و او را به‌خاطر نادانی‌اش مقصر ندانسته‌ام. آن‌گاه لبخند معروفم بر لبانم نقش می‌بندد. لبخندی که ورد زبان اهالی قصر شده مرا شهرۀ عام و خاص کرده است. برای پی بردن به اینکه لبخندم چگونه است و چه تأثیری دارد، آینه‌ای را که پشت آن از نقرۀ کنده‌کاری شده است و همیشه برای آنکه بداقبالی نیاورد، طوری به دیوار آویخته می‌شود که طرف نقره‌ای‌اش رو به بیرون باشد، برمی‌گردانم و خودم را برانداز می‌کنم. اما حیف که دیدن آن لبخند کوبنده برایم میسّر نمی‌شود. زیرا در این حال به چهرۀ خودم نگاه می‌کنم، به بینی پهنم، به موهای مجعد رو به سفیدی‌ام که زیر دستار به سرم چسبیده‌اند و چشمان سیاه زیتونی‌ام که از حدقه بیرون زده‌اند. آخر چگونه می‌توانم آن لبخند را به خودم بزنم؟ لبخند خوشبینانه و پُرغروری که هم تحقیرکننده است و هم بخشنده؟ از این رو خودم امکان رؤیت لبخند معروفم را نمی‌یابم، لبخندی که غلامان سرایی و دختران حرمسرا و خدمتکاران مطبخ و هیزم‌شکنان و سگبانان را آن‌همه تحت تأثیر قرار می‌دهد و مهربانانه، اعتماد‌به‌نفس آنان را نابود می‌کند. این امکان، امتیازی است که تنها برای غیر من وجود دارد اما نمی‌دانم که آیا خودشان ملتفت این موضوع هستند یا نه. زیرا حتی زمانی که با همین لبخند نگاه‌شان می‌کنم، خوشحالی ابلهانه‌ای که از قیافۀ برخی از آنها می‌بارد، از چهره‌شان پاک نمی‌شود. در برابر چنین منظره‌ای همیشه به‌طرف چوبدستی‌ای که پشت در قرار دارد هجوم می‌برم و همین‌که چوبدستی را به‌دست می‌گیرم از تغییر قیافۀ این ابلهان خوشبخت و از ترسی که در چشمان‌شان می‌بینم، لذت می‌برم.
در اصل، زیبایی زنانه‌شان نیز با همین قیافه آشکار می‌شود. این قیافه نشان می‌دهد که آنها به حقیقت پی برده‌اند.
در این قیافه دیگر اثری از تحقیر حس نمی‌کنم. از این تردید که مرا مرد نمی‌دانند، خلاص می‌شوم. از اینکه زنانی زیبا از ترس چوبدستی در برابر من به‌نرمی گردن کج می‌کنند، لذت می‌برم. خودم را قوی‌ترین مرد جهان می‌انگارم.»

دربارۀ زولفو لیوانلی، نویسندۀ کتاب «میان تخت و گور»
عمر زولفو لیوانلی (Ömer Zülfü Livaneli)، متولد 1946، موسیقی‌دان، فیلمنامه‌نویس، سیاستمدار، داستان‌نویس و کارگردان اهل ترکیه است. لیوانلی از چهره‌های مطرح عرصۀ موسیقی است و برای آثار موسیقایی‌اش جوایز متعدد ملی و بین‌المللی گرفته و تعداد زیادی تصنیف و موسیقی متن فیلم ساخته است. او همچنین ساخت چند فیلم بلند سینمایی را در کارنامۀ کاری خود دارد و برای فیلم‌هایش برندۀ جوایزی هم شده است.
لیوانلی با هنرمندان و نویسندگان مشهوری چون الیا کازان، آرتور میلر و میکیس تئودوراکیس همکاری فرهنگی و هنری داشته است. او در عرصۀ سیاست نیز حضوری فعال داشته است. لیوانلی یک‌بار نامزد شهرداری استانبول و یک‌بار هم به‌عنوان نمایندۀ استانبول از حزب CHP انتخاب شد که البته نتوانست کاندیدای ریاست شود و استعفا کرد.
از آثار زولفو لیوانلی می‌توان به کتاب‌های «بی‌قراری»، «ماهیگیر و پسرش»، «خانۀ لیلا» و «یک گربه، یک مرد، یک مرگ» اشاره کرد.

دربارۀ ترجمۀ فارسی کتاب «میان تخت و گور»
کتاب «میان تخت و گور» با ترجمۀ محمدامین سیفی‌اعلا در نشر نو منتشر شده است. محمدامین سیفی‌اعلا، متولد 1341، مترجم ایرانی است. از ترجمه‌های او می‌توان به کتاب‌های «وقتی میان خاکستر و گل سرخ»، «زمین آهن است و آسمان مس»، «خانۀ لیلا» و «چراغهای روشن شهر بزرگ» اشاره کرد.

ادامه keyboard_arrow_down

از همین نویسنده