کتاب | علوم انسانی | ادبیات | ادبیات ترکیه | دنیا همین است
دنیا همین است شابک: 9786004904506 192 صفحه 210 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 1100 دنیا همین ماهر اونسال اریش مژده الفت علوم انسانی ادبیات ادبیات ترکیه

935,000 ریال 1,100,000 ریال

ناشر: فرهنگ نشر نو

چاپ یکم

کتاب «دنیا همین است» نوشتۀ ماهر اونسال اریش
پرسه‌ای طولانی در هزارتوی آدم‌ها و سرگذشتشان. کتاب «دنیا همین است»، با عنوان اصلی Dünya Bu Kadar، رمانی سیال و پرجنب‌وجوش با شخصیت‌های گوناگون است.
ماهر اونسال اریش در کتاب «دنیا همین است»، با روایتی سیال و ریزبینانه و طنزی پنهان و ظریف و رندانه، شهر فرنگی از اشخاص گوناگون و زندگی‌های مختلف را پیش چشم ما می‌گرداند و از دل حکایت شخصیت‌های رمان خود، به دل یک تاریخ و سرگذشت یک ملت و رنج‌ها و مصائب‌شان نقب می‌زند و قصۀ یک ملت را، گویی با خواندن ضمیر هر یک از شخصیت‌های رمان، ‌حکایت می‌کند.
کتاب «دنیا همین است» اولین رمان ماهر اونسال اریش، داستان‌نویس اهل ترکیه، است.
متن اصلی کتاب «دنیا همین است» اولین بار در سال 2015 منتشر شده است.

مروری بر کتاب «دنیا همین است»
حرکت در دنیای ذهنی آدم‌های گوناگون و پیمودن جغرافیای درونی آن‌ها و نقل آن‌چه بر آن‌ها گذشته است، کاری است که ماهر اونسال اریش در کتاب «دنیا همین است» ماهرانه از عهدۀ آن برآمده است.
ماهر اونسال اریش در کتاب «دنیا همین است» شیوه‌ای سیال را برای روایتگری و حرکت از شخصیت و سرگذشتی به شخصیت و سرگذشتی دیگر برگزیده است که یادآور شگرد جان دوس پاسوس در رمان «ینگه‌دنیا» و ای. ال. دکتروف در رمان «رگتایم» است. قصۀ شخصیتی روایت می‌شود و آن‌گاه وارد قصۀ شخصیتی دیگر می‌شویم و این روایت‌ها همین‌طور سلسله‌وار ادامه می‌یابند و ما را به هزارتوی آدم‌های گوناگون و نیز به دل حوادثی چون زلزله‌ای ویرانگر و جنگ و سال‌های آغازین شکل‌گیری ترکیۀ جدید می‌برد و تاریخ یک ملت و مصائب و فجایعی را که مردم یک سرزمین از سر گذرانده‌اند، از خلال روایت قصۀ هر یک از اشخاص رمان، به تصویر می‌کشد و شخصیت‌های مختلف را در یک کُل به‌هم پیوند می‌زند و متصل می‌کند. این تاریخ‌نگری، وجه تشابه دیگر کتاب «دنیا همین است» با رمان‌های «ینگه‌دنیا» و «رگتایم» است.
طنز پنهان و تلخ و توجه به جزئیات ظریف در پرداخت شخصیت‌ها و موقعیت‌ها از جمله ویژگی‌‌هایی هستند که کتاب «دنیا همین است» را به رمانی خواندنی بدل کرده‌اند.
در بخشی از کتاب «دنیا همین است» می‌خوانید: «حسن فهمی، پدر توران، که سال‌های جنگ کُره و اسارتش را سرآغاز مهم‌ترین وقایع زندگی‌اش می‌دانست مدام صحنه‌های جنگ را پیش چشم داشت و از حرف زدن دربارۀ آن دوران لذت می‌برد. هر وقت از جنگ کُره و اسارت و رشادت‌هایش حرف می‌زد حالت عصبی چهره‌اش عوض می‌شد و خطوط خشن صورتش جای خود را به چروک‌هایی ظریف و نرم می‌داد. می‌گفت "این جنگ آزمون تُرک‌ها با آتش بود!" این جمله اسم یکی از کتاب‌های پسرش بود و او دوست داشت هرجا که او حضور ندارد به کارش ببرد. یادگاران آن دوره را که اوج زندگی‌اش می‌دانست تمام عمر با خود حمل کرد. از کتف راست تا زیر بغلش 23 بخیه خورده بود. به بی‌خوابی درمان‌ناپذیر، ضعف حافظه، ترس از تاریکی و تنهایی هم مبتلا بود. اما در پس حکایات قهرمانانه‌ای که تا روزهای آخر عمرش در هر فرصتی تعریف می‌کرد، کابوس‌هایی پایان‌ناپذیر پشت پردۀ ضخیمی از ترس پنهان بود. حسن فهمی با تعیین محل خدمت سربازی‌اش در عایاش خیلی خوشحال شد. جنگ جهانی دوم تمام شده و آن پردۀ سیاه از بالای سر دنیا کنار رفته بود. پایتخت در دل آناتولی می‌درخشید و رشد می‌کرد. گردشگران یا کسانی که برای مأموریت به آنکارا می‌رفتند با آب و تاب فراوان از شهر تعریف می‌کردند. از اولوس، پارک گنچلیک، ینی‌شهیر، ماشین‌های در گذر از بلوارهای عریض و دل‌باز، جوانانی که با پیراهن‌های آهارزده و کفش‌های جلاخورده در بازارها می‌گشتند و خیابان‌های شهرهای جدید جمهوریت جوان را تماشا می‌کردند. حسن فهمی از تصور پیوستن به جمع آن جوانان هیجان‌زده بود.
تازه دورۀ آموزشی تمام شده بود که روزی همه را در ناهارخوری جمع کردند. قرعه‌کشی با برگه‌های ریخته‌شده در تشت چوبی انجام شد. هر که برگۀ سفید برمی‌داشت همان‌جا می‌ماند و آنان که قرعۀ کُره به نامشان می‌افتاد صبح روز بعد به اتیمسگوت اعزام می‌شدند. فقط همان‌جا بخت با او یار بود. چون سه نفری که از روزهای اول سربازی با هم جور شده بودند و هوای همدیگر را داشتند قرعۀ کره را کشیدند. کشانلی نعلبند شکیب، توفیق استانبولی و حسن فهمی. نعلبند لقب شکیب نبود، پیش از سربازی واقعاً نعلبندی می‌کرد، حرفۀ به‌یادگارمانده از پدر. پسر بدشانسِ روم در هنگ هم مسئول آهنگری شد. پسر شوخ‌طبعی بود که جوک‌های ناجور تعریف می‌کرد، با شانه صدای کلارینت درمی‌آورد و می‌توانست بدترین ساعات سربازی را هم مفرح و دلپذیر کند. دنیا را آب می‌برد او را خواب می‌برد. غم دنیا عین خیالش نبود. خوش‌قلب و خوش‌نیت بود و پرکار. اما مثل رفقایش، حسن فهمی و توفیق بایراک، خوش‌شانس نبود. در حین عملیاتی در جنگ کُره ترکش خمپاره‌ای سینه‌اش را درید و تکه‌تکه کرد. حتی صاحب مزار هم نشد. در سفر 21 روزه با کشتی چقدر شاداب بود. وقتی بیشتر سربازان دریازده که بار اول سوار کشتی می‌شدند بر عرشه دنبال جایی برای بالاآوردن می‌گشتند، او چنان سرخوش و هیجان‌زده بود که انگار نه به جنگ که با دوستانش به کشف بهشت گمشده می‌رود. حسن فهمی و توفیق می‌ترسیدند. درست از همان لحظه که قرعه را از تشت چوبی برداشتند و چشمشان به نوشته افتاد: "اعزام به کُره." ترس هر روز به‌طرزی موذیانه بیشتر می‌شد.»

دربارۀ ماهر اونسال اریش، نویسندۀ کتاب «دنیا همین است»
ماهر اونسال اریش (Mahir Ünsal Eriş)، متولد 1980، داستان‌نویس و مترجم اهل ترکیه است.
اریش، علاوه بر داستان‌نویسی، آثار گوناگونی را هم، اعم از داستانی و غیرداستانی، به زبان تُرکی ترجمه کرده است. او همچنین برای بعضی روزنامه‌ها و مجلات، مقاله‌هایی دربارۀ فوتبال نوشته است.
از جمله آثار ماهر اونسال اریش می‌توان به کتاب‌های «دیگران»، «همان‌طور که بودیم زیبا بودیم» و «نام من فریدون است» اشاره کرد.

دربارۀ ترجمۀ فارسی کتاب «دنیا همین است»
کتاب «دنیا همین است» با ترجمۀ مژده اُلفت در نشر نو منتشر شده است.
مژده اُلفت، متولد 1345 در تهران، مترجم و داستان‌نویس ایرانی است. از ترجمه‌های او می‌توان به کتاب‌های «طرز تهیه‌ی تنهایی در آشپزخانه‌ی عشق»، «خانه‌ی خاموش»، «زنی با موهای قرمز»، «نازلی و شهرش استانبول» و «دیگران» و از آثار داستانی‌اش می‌توان به کتاب‌های «فرشته از تهران» و «برسد به دست گمشده‌ها» اشاره کرد.

ادامه keyboard_arrow_down

از همین نویسنده