کتاب | علوم انسانی | ادبیات | ادبیات انگلیس | تسلی دهندگان
تسلی دهندگان شابک: 9786004901895 248 صفحه 230 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 1100 تسلی دهندگان موریل اسپارک شیما الهی علوم انسانی ادبیات ادبیات انگلیس

1,190,000 ریال 1,400,000 ریال

ناشر: فرهنگ نشر نو

چاپ یکم

کتاب «تسلی‌دهندگان» نوشتۀ موریل اسپارک
اولین رمان «موریل اسپارک». کتاب «تسلی‌دهندگان»، با عنوان اصلی The Comforters، رمانی است که اسپارک با انتشار آن و توفیقی که به‌واسطه‌اش به دست آورد، توانست به‌طور جدی به کار قصه‌نویسی بپردازد و پای خود را در این وادی محکم کند.
اسپارک با همین اولین رمان خود خوش درخشید و توانست توجه مخاطبان عادی و همچنین متخصصان و حرفه‌ای‌های عالم ادبیات را به خود جلب کند.
کتاب «تسلی‌دهندگان» از رمان‌های مورد تحسین گراهام گرین بود. گرین کتاب «تسلی‌دهندگان» را «یکی از انگشت‌شمار رمان‌اول‌های حقیقتاً اصیل که تا سال‌ها خوانده خواهد شد» توصیف کرده است.
همچنین اِولین وو از کتاب «تسلی‌دهندگان» به‌عنوان اثری «بسیار اصیل و بدیع» یاد کرده است.
گفتنی است که عنوان کتاب «تسلی‌دهندگان» ارجاع به کتاب ایوب از کتاب مقدس دارد.
متن اصلی کتاب «تسلی‌دهندگان» اولین بار در سال 1957 منتشر شده است.

مروری بر کتاب «تسلی‌دهندگان»
موریل اسپارک در کتاب «تسلی‌دهندگان» با طنزی جنون‌آمیز و درعین‌حال شیرین و جذاب، وهم را به عرصۀ واقعیت می‌کشاند.
شخصیت اصلی کتاب «تسلی‌دهندگان» زنی رمان‌نویس به نام کرولاین است که به‌تازگی کاتولیک شده است. کرولاین بعد از کاتولیک شدن احساس می‌کند صدایی را همراه با صدای یک ماشین‌تحریر می‌شنود. آن‌چه اما غریب‌تر می‌نماید این است که کرولاین درمی‌یابد که صدایی که می‌شنود صدای خود اوست. کرولاینِ کتاب «تسلی‌دهندگان» در این رمان صدای افکار خود را می‌شنود که در حال ثبت شدن به‌وسیلۀ ماشین‌تحریر هستند.
ماجرا از این قرار است که کرولاین، که خودش رمان‌نویس است، می‌بیند به شخصیت یک رمان تبدیل شده و دارد نوشته می‌شود و این موضوع او را عذاب می‌دهد.
از طرفی در کتاب «تسلی‌دهندگان» شخصیتی دیگر به نام لارنس حضور دارد که او هم به جنون خاص خودش دچار است. لارنس مردی است که دیوانه‌وار به جزئیات توجه می‌کند و این جنون توجه به جزئیات از دیرباز با او بوده است. جنون لارنس اسباب آزار دیگران است چون لارنس می‌تواند دست آن‌ها را بخواند و چیزهایی را درباره‌شان بفهمد که آن‌ها خوش ندارند برملا شود. البته لارنس وقتی بزرگ شده یاد گرفته که همۀ آن‌چه را که می‌بیند رو نکند. لارنس در کتاب «تسلی‌دهندگان» با جنون جزئی‌نگری خود متوجه حقیقتی می‌شود.
در بخشی از کتاب «تسلی‌دهندگان» می‌خوانید: «لارنس نیمی از لباس‌هایش را که پوشید، اولین کشوی کوچک کمدی بلند و آنتیک را بیرون کشید. از آنجا که مادربزرگ اتاق خودش را به او داده بود مقداری از خرت‌وپرت‌هایش درون کشو بود؛ سه سنجاق‌سر و هشت گلولۀ نفتالین شمرد و یک تکه مخمل سیاه هم پیدا کرد که با منجوق‌های هم‌رنگ رویش کار و نخ‌هایشان دیگر شل شده بود. طبق محاسبات او تکه پارچه حدوداً شش و نیم در چهار سانت بود. در کشوی بعدی شانه‌ای با چند تار موی مادربزرگ یافت که به نظرش زیاد تمیز نیامد. روبه‌رو شدن با چنین مدارکی یک‌کمی اسباب تفریحش شده بود؛ سه سنجاق‌سر، هشت گلولۀ نفتالین، یک شانۀ نه چندان تمیز. دارایی مادربزرگ، توی خانه‌اش در ساسکس، در همین لحظه. لارنس چنین آدمی بود.
به‌تازگی مادرش به او گفته بود: "بیمارگونه است؛ فقط و فقط یک اخلاق بیمارگونه داری، لارنس، آن هم دقت زیادت به جزئیات مهمل است، واقعاً که خیلی مسخره است!"
لارنس گفت: "من این‌جوری‌ام."
مادر فهمید که این گفت‌وگو طبق معمول به بن‌بست رسیده، اما ادامه داد. "خب این اخلاقت غیرعادی است، چون بعضی وقت‌ها یک چیزهایی می‌بینی که نباید ببینی."
"مثلاً؟"
مادر چیزی نگفت، اما می‌دانست که لارنس رفته به اتاق او فضولیِ میزتوالت به‌هم‌ریخته‌اش، مثل گربه‌ای به شیشه‌های کوچک دست زده و رویشان اسم گذاشته. هیچ‌وقت نمی‌توانست مجابش کند که این کار اشتباه است. هر چه باشد تجاوز به حریم شخصی بود.
لارنس همه‌اش می‌گفت: "برای تو اشتباه است، اما برای من نه."
و مادرش، هلنا مندرز، همیشه درمی‌آمد که: "هیچ هم این‌طور نیست." یا "اصلاً این حرفت را قبول ندارم." اما در واقع تا حدودی حرفش را قبول داشت.
در کودکی، اهل خانه را با حقایق محض و مطلق به وحشت می‌انداخت. "عمو ارنست کرِم دست و صورت زنانه می‌زند، هر شب می‌مالد به آرنجش که نرم بشود... آیلین حالش خوش نیست... جورجینا هوگ روی چانه‌اش سه تار مو دارد که می‌کندشان. جورجینا نامه‌ای از پسرعمویش دریافت کرده که من خواندم."
این گفته‌هایش به‌یادماندنی بود. اما حرف‌هایی که در ادامه می‌زد، مثلاً اینکه "دو هفته و چهار روز و پانزده ساعت است که یک تار عنکبوت توی پاگرد طبقه سوم مانده، البته به غیر از وقتی که عنکبوته داشته آن را می‌تنیده" به فراخور حال‌وهوای شنونده مورد استقبال یا بی‌اعتنایی قرار می‌گرفت و فراموش می‌شد.
مادرش مدام به او می‌گفت: "چند بار بهت گفته‌ام که نباید بروی توی اتاق خدمتکارها. بالاخره آنها هم حریم شخصی خودشان را دارند."
بزرگ‌تر که شد، یاد گرفت تکه‌های هیجان‌انگیز دریافت‌هایش را کتمان کند و تنها چیزهایی را بگوید که برای بر سر زبان انداختن شهرتش در موشکافی فوق‌العاده ضروری بود.»

دربارۀ موریل اسپارک، نویسندۀ کتاب «تسلی‌دهندگان»
موریل اسپارک (Muriel Spark)، متولد 1918 و درگذشته به سال 2006، داستان‌نویس، شاعر و جستارنویس اسکاتلندی بود. اسپارک بین سال‌های 1947 تا 1948 سردبیر مجلۀ «بررسی شعر» بود. او از معدود زنان سردبیر عصر خود بوده است.
اسپارک در سال 1954 کاتولیک شد. خودش این تغییر مذهب را عامل مهمی در تبدیل شدنش به یک رمان‌نویس می‌دانست و در کتاب «تسلی‌دهندگان»، که چنانکه پیش‌تر اشاره شد اولین رمانش بود، این تجربه‌اش را دستمایه‌ای برای قصه‌پردازی قرار داد.
اسپارک برای آثارش جوایز متعددی گرفت و نشریۀ «تایمز» در سال 2008 نام او را، در فهرست پنجاه نویسندۀ برتر بریتانیایی از سال 1945 به‌بعد، در رتبۀ هشتم این فهرست قرار داد.
از جمله آثار موریل اسپارک می‌توان به کتاب‌های «بهار زندگی دوشیزه جین برودی»، «صندلی راننده»، «دختران نحیف» و «ولگردی با قصد قبلی» اشاره کرد.

دربارۀ ترجمۀ فارسی کتاب «تسلی‌دهندگان»
کتاب «تسلی‌دهندگان» با ترجمۀ شیما الهی در نشر نو منتشر شده است. شیما الهی، متولد 1365، مترجم ایرانی است. از ترجمه‌های او می‌توان به کتاب‌های «دختران دریاچه»، «بی‌دوزوکلک»، «تعمیرکار»، «افشاگر» و «آوای رستاخیز» اشاره کرد.

ادامه keyboard_arrow_down