قایق شب رو به طنجه
نویسنده: کوین بری
مترجم: ندا بهرامی نژاد
ناشر: خوب
دسته بندی: ادبیات انگلیس
1,272,000 ریال
رمان «قایق شبرو به طنجه» نوشتۀ کوین بری
رمانی که با طنزی سیاه به دنیای گانگسترها و قاچاقچیها و خلافکارها نقب میزند و نیز ذهن و احساسات پیچیدۀ آدمی را میکاود. رمان «قایق شبرو به طنجه»، با عنوان اصلی Night Boat to Tangier، سفری زیرزمینی است در تاریکجاهای جهان و تاریکجاهای ذهن و احساسات آدمی.
کوین بری در رمان «قایق شبرو به طنجه»، که سومین رمان اوست، ما را به قلمروی تاریک، غریب، رازآلود و مهیج وارد میکند و هم تاریکیهای جهان را میکاود و هم تاریکیهای درون انسان را.
متن اصلی رمان «قایق شبرو به طنجه» اولین بار در سال 2019 منتشر و پس از انتشار با استقبال خوبی از جانب منتقدان مواجه شد و نشریۀ «بررسی کتاب نیویورک تایمز» آن را بهعنوان یکی از ده کتاب برتر سال 2019 معرفی کرد.
مروری بر رمان «قایق شبرو به طنجه»
در بیستوسوم اکتبر سال 2018، در ترمینال بندر قایقرانی آلخسیراس در اسپانیا، دو کهنهگانگستر ایرلندی به نامهای ماریس هرن و چارلی ردموند، درحالیکه دنبال دختر جوان ماریس هرن، که از خانه گریخته است، میگردند، گذشتۀ پرماجرای خود را برای ما روی دایره میریزند. ماجرای رمان «قایق شبرو به طنجه» در بیستوچهار ساعت اتفاق میافتد اما طی این بیستوچهار ساعت، گذشتۀ شخصیتهای اصلی این رمان مرور میشود و خردهروایتهایی ما را با خود به زمانهای مختلف میبرند.
رمان «قایق شبرو به طنجه» رمانی هم طنزآمیز، هم ترسناک و مهیج و هم شاعرانه است. این رمان از کامیابیها و ناکامیهای دو گانگستر و دو رفیق قدیمی میگوید و اسراری از زندگی خصوصی و شغلی و روابط آنها را فاش میکند.
در رمان «قایق شبرو به طنجه» به هزارتوی دنیای خلافکاران سفر میکنیم و آنها را بهمثابۀ انسانهایی درک میکنیم با همۀ رؤیاها و آرزوها و شکستها و پیروزیها و خطاها و حسرتها و سرخوردگیها و نومیدیهایی که هر انسانی در زندگی تجربه میکند.
دو گانگستر سالخوردۀ رمان «قایق شبرو به طنجه» در ترمینال بندر، بهانتظار، نشستهاند و خود را و گذشتۀ خود و زندگی سپریشدهشان را میکاوند و به خودشان و عشق و زندگی و مرگ میاندیشند.
کوین بری در رمان «قایق شبرو به طنجه»، هم در فضاسازی و هم در شخصیتپردازی، ماهرانه عمل کرده است. او در این رمان، تصویری چندوجهی از شخصیتهای داستان و نیز تصویری ملموس از فضا و محیطی که آنها را احاطه کرده است به دست میدهد.
در رمان «قایق شبرو به طنجه» همراه شخصیتهای اصلی این رمان در دنیای رازآلود و زیرزمینی قاچاقچیان مواد مخدر پرسه میزنیم و این دنیا را از نزدیک به تماشا مینشینیم و ذهن و احساسات آدمهایش را میخوانیم و آنها را نه صرفاً بهعنوان موجوداتی ترسناک و غریب و عجیبالخلقه، بلکه بهصورت آدمهایی مثل خودمان و هر آدم دیگری مییابیم با غرابتها و راز و رمزهایی که هرکسی میتواند داشته باشد.
در بخشی از رمان «قایق شبرو به طنجه» میخوانید: «اینجا، گذر زمان بازیهای عجیبوغریبی دارد. بعضی روزها و شبها، سر درنمیآوری کدام گوری هستی یا چه زمانی است. آدمها میآیند و میروند. چهرههایشان تکراری است و لبهای خاموششان، زیر نقاب هفت جور جنون میجنبد. خیلی زود، باز قایقها میآیند و میروند. وقتی رهسپار دریا میشویم، قلبمان به تپش میافتد: ما ماشینهای پیچیدۀ لعنتی. حالا، توی بندر آلخسیراس، ساعتها یکی پس از دیگری میگذرند و برای این گانگسترهای ایرلندیِ ازپاافتاده، انتظارِ بیپایان ادامه دارد:
ماریس، میدونی چی توی فکرمه؟
بهم بگو، چارلی.
دربارۀ مرگه، ماس.
باز شروع شد.
مرگ، همونقدر که میگن، چیز بدیه؟
دوباره بگو؟
یعنی وقتی فرشتۀ مرگ میآد سراغت یهجورهایی واسهت آرامش نمیآره؟ ... هیس... گوش کن؟ ... صدای بالبالزدنهای آرومِش رو... میشنوی؟
چارلز؟
ماریس، چیزی که دارم ازت میپرسم اینه که وقتی بمیریم غموغصهمون تموم میشه یا نه؟ با اینهمه گندی که هنوز هم داریم بالا میآریم؟
چارلی، بهگمونم قرار نیست مثل آب خوردن باشه.
فکر میکنی وقتی مُردی، آخرِ خطه؟
نمیگم آخرِ خطه، فقط بهگمونم مثل آب خوردن نیست.
من یه تصویر خیلی شاد از حضرت اجل توی ذهنم دارم: همینجوری هم میشه. اونجا چی میبینی، چارلی؟ آخرِ خط؟
گلوبلبل نمیبینم، بگو واسه یه لحظه. ساحل مهتابیام نمیبینم که توش زنهایی که در عمرم عاشقشون شدم، چشمانتظارم باشن: با قیافۀ جوون، گونههای گلانداخته و چشمهای قشنگ و ذوقزده. بههیچوجه، همچین چیزی نمیبینم. ولی چیزی که تصور میکنم، ماریس، یه جور... آرامشه. میدونی؟ فقط یه جور... سکوت.
ماریس هرن میگوید: چه قشنگ و آروم.
وقتی به این فکر میکنی که توی زندگیمون چه جاروجنجالی رو تحمل کردیم؟ عجب بَلبَشویی، آقای ردموند.
تو اوج جیغودادِ مادرهای بدبختمون پا میذاریم به این دنیا.
مامانهای بیچارهمون که جونشون دراومد تا ما رو به دنیا بیارن.
و اولین کاری که میکنیم چیه؟ خودمون هم سر میذاریم به نعره و ابراز وجود میکنیم. ریههامون رو وا میکنیم و میذاریم از شدتِ فریاد جر بخوره. میخوایم بگیم به کدامین گناه، پای ما رو به این دنیا باز کردین! به آخرِ خط که میرسیم چهجوری از دنیا میریم؟ کموبیش، همینجوری که اومدیم: ضجههامون گوش فلک رو کر میکنه!
و بین تولد و مرگ چی؟
باز هم هیاهو، ماریس، فقط بُهت و هیاهو.»
دربارۀ کوین بری، نویسندۀ رمان «قایق شبرو به طنجه»
کوین بری (Kevin Barry)، متولد 1969، داستاننویس و روزنامهنگار ایرلندی است. از او سه رمان و سه مجموعه داستان منتشر شده که از جملۀ آنها میتوان به مجموعه داستان «پاییز مردگان» و رمان «شهر بوهَن» اشاره کرد.
کوین بری همچنین سردبیر یک سالنامۀ فرهنگی – هنری به نام «اوراق زمستانی» است.
دربارۀ ترجمۀ فارسی رمان «قایق شبرو به طنجه»
رمان «قایق شبرو به طنجه» با ترجمه و مقدمۀ ندا بهرامینژاد در نشر خوب منتشر شده است.
ندا بهرامینژاد، متولد 1362، مترجم ایرانی است. از ترجمههای او میتوان به کتابهای «قاتلان ماه گل: پشت پردۀ کشتار سرخپوستان و پیدایش افبیآی»، «سم هستم، بفرمایید»، «یاغیهای مرموز»، «گربهی داوینچی» و «کتاب ناتمام» اشاره کرد.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات انگلیس |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 184 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک