زنان تروا
Les Troyennes
از اواخر سدۀ نوزدهم تا اواسط سدۀ بیستم میلادی، مکتب هستیگرایی یا اگزیستانسیالیسم اندیشۀ غالب سپهر تفکر محسوب میشد. بر اساس این مکتب، زندگی بدون وجود فرد بیمعناست و خود فرد باید با انتخاب کردن، معنا و مفهوم زندگیاش را مشخص کند. این مسأله سبب میشود که فرد تحت فشار شدیدی قرار گیرد، خود را در برابر تصمیماتش تنها دریابد و دچار اضطراب شود.
ژان پل سارتر به عنوان اصلیترین چهرۀ این مکتب فلسفی، در زمینۀ نمایشنامهنویسی نیز شهرتی عالمگیر داشت. در اصل او بسیاری از مفاهیم فلسفیاش را در دل همین نمایشنامهها به رشتۀ تحریر درآورده بود. نمایشنامۀ «زنان تروا»، که قاسم صنعوی آن را به فارسی ترجمه کرده، در واقع اقتباسی درخشان از نوشتۀ اوریپید در پنج قرن پیش از میلاد است. نمایشنامههای یونان باستان با یک ویژگی از دیگر آثار نمایشی قرون بعد متمایز میشدند و آن، وجود عنصر همسرایان بود که در واقع به نوعی رابط اصلی نویسنده و خواننده محسوب میشدند. سارتر در این نمایشنامه با استفاده از روایت تاریخی ربوده شدن هلن و ماجراهای مترتب بر آن که تراژدی تروا را شکل دادند، عقاید اگزیستانسیالیستی و ضد جنگ خود را در دهان شخصیتها ـ و به ویژه هم سرایان ـ میگذارد و با یادآوری این نکته که در هیچ جنگی طرف برنده وجود ندارد، خواننده را به تعهد نسبت به مسائل پیرامونش دعوت میکند.
دربارۀ نویسنده: ژان پل سارتر (1905 ـ 1980 م)، نویسنده و فیلسوف شهیر اگزیستانسالیست اهل فرانسه، صاحب آثاری مانند «تهوع»، «دستهای آلوده»، «مگسها» و...
رتبۀ گودریدز: 9/3 از 5
ادامه keyboard_arrow_down