پروفسور
داستان تمرد، اراده، رنج، استقامت، استقلال و عشق. شارلوت برونته در رمان «پروفسور» داستان مردی را میگوید که میخواهد خلاف جریان شنا کند و روی پای خود بایستد. او به آرامی و با استقامت قدم برمیدارد و در مسیر خود عشق را کشف میکند. برونته اما این سرگذشت را نه به سبک و سیاقی حماسی یا رمانتیک، بلکه به شیوهای واقعگرایانه روایت میکند و با واقعبینی و نکتهسنجیای که رنگ ملایمی از طنز نیز در آن هست وجوه غیرعادی آدمهای به ظاهر عادی و پیچ و خمها و امور پیشبینیناپذیر پنهان در زوایای زندگی معمولی را به تصویر میکشد. راوی رمان «پروفسور» مردی است که کودکیاش به یتیمی گذشته و در جوانی، تا زیر بار منت داییهای اشرافی و متکبرش نباشد و از سر لجبازی با داییها، تصمیم میگیرد به راه پدرش برود و تاجر بشود. دنیای تجارت هم اما برای او دنیای جذابی نیست. راوی مدتی در کارخانه برادر تاجرش مشغول به کار میشود اما بعد از نزاعی که بین او و برادر زورگویش درمیگیرد، از کارخانه اخراج می شود و به بلژیک میرود و در آنجا معلم میشود. تدریس در بلژیک نقطه عطفی در زندگی راوی است. او در بلژیک عشق را کشف میکند. این عشق اما از نوع عشقهای داستانهای سانتیمانتال یا رمانتیک نیست و با حوادث عجیب و غریبی هم همراه نیست. عشق در این رمان عشقی است واقعی بین دو انسان عادی.
ترجمه رضا رضایی از رمان «پروفسور»، با مقدمه مترجم، در نشر نی منتشر شده است.
درباره نویسنده: شارلوت برونته (1855 – 1816)، داستاننویس و شاعر انگیسی.
ادامه keyboard_arrow_down