بزن بریم ماجرای خانوادهای است با پدری مستبد و مغرور به نام ژک و مادری به نام مارتین که بعد از چهل سال زندگی مشترک، تازه صدایش درآمده است. این دو سه پسر و سه عروس غیرقابل تحمل دارند. متیو که به زودی فرزند سومش به دنیا میآید. نیکولا که سرآشپز و رئیسی تمام وقت است. الكساندر که شخصیتی آرام و خیالپرداز دارد. این طنز خانوادگی خندهدار و جذاب را به مخاطبان طنز پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب بزن بریم خواهید خواند:
ژاک از آن دست آدمهایی بود که همیشه زیادهروی میکرد. بنابراین شب کریسمس، وقتی به همراه زنش برای آماده شدن وارد حمام شدند، مارتین لازم دانست به همسرش یادآوری کند که این کریسمس با بقیه کریسمسها فرق دارد بهخاطر حفظ بنیان خانواده نباید خطایی از آنها سر میزد.
وقتی که داشت با دهانی نیمهباز ریمل میزد، تأکید کرد:
- خواهش میکنم امشب خودت رو کنترل کن با بچهها بحث نکن، تذکرات بیجا به عروسهات نده نباید ترس به جون عروس جدید بیندازی.
خودش را در آینه نگاه کرد که ببیند آیا پیراهن جدیدش بهش میآید یا نه. تصویری که از او و شوهرش در آینه ساطع میشد، تصویر روح بسیار زیبایی بود که تنها نشانه گذر زمان بر چهرهشان، موهای جوگندمی ژک بود و چند چین و چروک واضح که به علت خستگی، دغدغههای کوچک و خندههای از ته دل خانوادگی روی صورتهاشان نمودار شده بود.
ادامه keyboard_arrow_down