مردانی در آفتاب
داستان زمین و سرزمین و مردمی که زمین و سرزمینشان اشغال شده است. غسان کنفانی در رمان مردانی در آفتاب، با رئالیسمی انتقادی و نمادین، تصویری تلخ از فلسطینِ اشغالشده به دست داده است. در این رمان با فلسطینیانی مواجهیم که میخواهند زندگی فردی خود را نجات دهند و قاچاقی مهاجرت کنند. آنها سوار ماشین یک قاچاقچیِ آدم شدهاند تا خود را به کویت برسانند. در بخشی از داستان میخوانیم: «آنجا کویت است... چیزی که همیشه مثل یک رؤیا در ذهنش بوده واقعیتش آنجاست... حتماً یک چیز واقعی است، از سنگ و خاک و آب و آسمان نه مثل آنچه در سرِ از نفس افتادهاش چُرت میزند... حتماً کوچههایی دارد و خیابانهایی و مردهایی و زنهایی و بچههایی که میدوند بین درختان... نه... نه... آنجا درخت ندارد... سعد، دوستش که به آنجا مهاجرت کرد و به رانندگی مشغول بود و با کیسههای پُر پول برگشت، گفت آنجا هیچ درخت ندارد... درختها در کلهات است ابوقیس... در کلهی پیر خستهات، ابوقیس... ده تا درخت با ریشههای در هم پیچیده که هر بهار زیتون میداد... در کویت درخت نیست...»
در سال 2001 نشریه مصری اخبارالادب فهرستی از صد رمان برتر جهان عرب منتشر کرد که مردانی در آفتاب در آن رتبه پنجم را داشت. بر اساس این رمان فیلمی هم به نام فریبخوردگان ساخته شده است.
رمان کوتاه مردانی در آفتاب با ترجمه احسان موسوی خلخالی در انتشارات نیلوفر منتشر شده است. ترجمه فارسی این رمان با مقالهای از احسان عباس همراه است با عنوان «ساخت نمادین در داستانهای غسان کنفانی».
درباره نویسنده: غسان کنفانی (1972 – 1936)، داستاننویس و روزنامهنگار فلسطینی.
ادامه keyboard_arrow_down