شوری در سر
نویسندگانی هستند که آثارشان با شهری که در آن زاده و بزرگ شدهاند پیوندی عمیق دارد. این نویسندگان زیر و بمِ شهر خود را خوب میشناسند و شهر برایشان عرصهای است برای تأمل در تاریخ، جامعه، سیاست، فرهنگ و دیگر موضوعات ملی و جهانی. بین آثار اُرهان پاموک با استانبول پیوندی از این نوع برقرار است. پاموک در رمان شوری در سر نیز از استانبول نوشته است و این بار از حاشیهنشینان این شهر. مولود، قهرمان این رمان، مردی است متولد روستایی فقیرنشین در آناتولی مرکزی، که از دوازده سالگی به استانبول آمده است. مولود در بیست و پنج سالگی دختری را از روستایش ربوده و این نقطۀ عطفی در زندگیاش شده است. در بخشی از این رمان میخوانید: «مولود با جستی از وانت بیرون پرید و به سمت در پشتی خیز برداشت. و درست همان لحظه که میخواست در پشتی وانت را ببندد، آذرخشی آمد و برقی زد. تمام آسمان، کوهستان، تکتک صخرهها، درختها، همهجا یکآن مانند خاطرههای قدیمی روشن شد تا مولود چهره زنی را که قرار بود همۀ عمرش را با او سپری کند برای نخستینبار از نزدیک ببیند.
مولود، در تمام عمر، آن لحظه را، آن حس غریب را، آن شور بیهمتا را، مدام به یاد آورد و هرگز فراموشش نکرد...»
رمان شوری در سر با ترجمه و مقدمۀ عینله غریب و مقالهای از مهدی یزدانیخرم درباره این رمان، به نامِ «همۀ راهها به استانبول ختم میشود: شوری در سر روایتِ حاشیهنشینهاست»، در نشر چشمه منتشر شده است.
درباره نویسنده: اُرهان پاموک (- 1952)، داستاننویس، فیلمنامهنویس و ناداستاننویسِ اهل ترکیه و برنده جایزه نوبل ادبیات سال 2006 میلادی.
ادامه keyboard_arrow_down