چشم از تو برنمی دارم

چشم از تو برنمی‌دارم
داستانی درباره موقعیت بغرنج و عذاب‌آور زنی که شاهد واقعه‌ای ناخوشایند بوده اما لب فروبسته است. ترزا دریسکُل در رمان چشم از تو برنمی‌دارم ماجرای زنی به نام اِلا لانگفیلد را روایت می‌کند که در قطار با دو مرد جوان که با دو دختر نوجوان گرم گرفته‌اند روبه‌رو می‌شود. اِلا کنجکاو می‌شود و به گفت‌وگوهای آنها گوش می‌سپارد. چیزی که او را بیشتر کنجکاو کرده کیسه‌های سیاهی است که در دست دو مرد جوان است. الا سرانجام از طریق سوالی که یکی از دخترها می‌پرسد و جوابی که می‌شنود در می‌یابد که آن دو مرد تازه از زندان آزاد شده‌اند و کیسه‌های سیاه حاوی وسایل شخصی‌شان است. اِلا با فهمیدن این موضوع نگران دخترها می‌شود و تصمیم می‌گیرد به نحوی آنها را نجات دهد، اما اتفاقی باعث می‌شود که او از این تصمیم منصرف شود. زندگی آینده اِلا اما از این مواجهه و حادثه‌ای که در پی آن رخ می‌دهد متأثر می‌شود. او صبح روز بعد تصویر یکی از دخترها را در تلویزیون می‌بیند و می‌فهمد که او ناپدید شده و این آغاز عذاب وجدان اوست بابت سکوت در قبال حادثه‌ای که در شرف رخ دادن بوده است. از طرفی کسی برای اِلا نامه‌های تهدیدآمیز هراس‌آوری می‌فرستد و اِلا را با این نامه‌ها به آستانه جنون می‌رساند.
رمان با یادداشتی از خود نویسنده همراه است. دریسکُل در این یادداشت توضیحی داده است درباره انگیزه نوشتن این رمان واینکه ایده اولیه‌اش از کجا آمده است.
چشم از تو برنمی‌دارم با ترجمه سعید کلاتی در نشر نو منتشر شده است.