رمان زمانی که یک اثر هنری بودم ماجرای زندگی مرد جوانی است که به یک اثر هنری تبدیل میشود. او که یک روز برای چندمین بار قصد خودکشی داشته و بر لبه پرتگاهی ایستاده بود صدای مردی به نام زئوس را از پشت سرش میشنود. او بزرگترین نقاش و مجسمهساز عصر خودش بود و از او میخواهد بیست و چهار ساعت به وی فرصت دهد. تازیو هم که علاقمند به شهرت است از پیشنهاد زئوس استقبال میکند.
آنها قراردادی با هم میبندند که از این پس متعلق به زئوس خواهد بود و اومیتواند هرچه بخواهد از تازیو بسازد. بعد از امضا تازیو تحت عمل جراحی دوازده ساعته قرار میگیرد و نامش به آدام بیس تغییر مییابد. زئوس جشن بزرگی برگزار میکند و اثر هنری انقلابیاش یعنی آدام بیس (به معنای آدمی دیگر) را در حضور رسانه ها و مطبوعات در معرض نمایش میگذارد. پس از پایان مراسم، آدام برای استراحت و داشتن خلوتی با خودش، به سوی باغ محل اقامتش حرکت میکند و به ساحل میرسد؛ آنیبال، نقاشی نابینا و دخترش، فیونا، و تابلوی نقاشی آنها نظر آدام را جلب میکند. ترسیم نادیدنیهای شخصیت آدام از سوی آنیبال و شناخت واقعی او از آدمها و دیدگاهش در مورد هستی نظر آدام را جلب میکند و باعث میشود تا آدام ...
ادامه keyboard_arrow_down