روزی که بابا عضو تیم فوتبال مان شد (کتاب چ)

روزی که بابا عضو تیم فوتبال‌مان شد
نقشها و جایگاهها که عوض می‌شود معمولاً اتفاق‌های مضحک و در عین حال آموزنده‌ای می‌افتد. مثلاً کسی که در یک زمینه استاد است و بقیه از او می‌آموزند و چه بسا حساب می‌برند در زمینه‌ای دیگر ممکن است ناشی باشد و وقتی بخواهد در آن زمینه کار کند کارها و حرکات خنده‌داری از او سر بزند که هیچ با جایگاه و مقام استادی‌اش در زمینه‌ای که به چم و خمِ آن وارد است نمی‌خواند. همه ما همان‌‌قدر که چیزهایی برای یاد دادن داریم چیزهایی را هم باید از دیگران بیاموزیم و این ربطِ چندانی به سلسله‌مراتب سِنی ندارد. این نکته‌‌ای است که مورین فرگوس در کتاب مصور و بامزة «روزی که بابا عضو تیم فوتبال‌مان شد» به پدر و مادرها و نیز به کودکان، که در آینده ممکن است پدر و مادر شوند، می‌آموزد. در این کتاب ضمن یادگیری ضرورت رعایت اصول و قوانین هر کار، این را هم یاد می‌گیریم که همیشه بزرگترها نیستند که به بچه‌ها اصولی را آموزش می‌دهند و در مواردی بزرگترها هم باید چیزهایی را از کودکان بیاموزند. کتاب ماجرای پدری است که مربیِ پسرش از او می‌خواهد که در بازی بچه‌ها مشارکت کند. پدر که چیزی از فوتبال و قوانین آن نمی‌داند در زمین بازی رفتارهای غلط و مضحکی از خود نشان می‌دهد. او فقط به گل‌زدن و بردن بازی می‌اندیشد نه به جنبه‌های سرگرم‌کننده‌تر آن. بنابراین مربی به پسرش می‌گوید که اصول و ریزه‌کاری‌های بازی را به پدر ناواردش بیاموزد.
کتاب با تصویرهای مایک لوری همراه است.
«روزی که بابا عضو تیم فوتبال‌مان شد» با ترجمه نینا فراهانی در بخش کتاب کودک و نوجوان نشر چشمه (کتاب چ) منتشر شده است.