کتاب | علوم انسانی | ادبیات | ادبیات فرانسه | مغازه ی خودکشی
مغازه ی خودکشی شابک: 9786002298812 114 صفحه 143 گرم قطع: رقعی نوع جلد: شوميز تیراژ: 2500 مغازه خودکشی ژان تولی احسان کرم ویسی علوم انسانی ادبیات ادبیات فرانسه

637,500 ریال 750,000 ریال

ناشر: چشمه

چاپ هشتاد و هشتم

رمان «مغازه‌‌ی خودکشی»، نوشته ژان تولی
«مغازه‌ی خودکشی»، با عنوان اصلی ( Le Magasin des suicides)، رمانی است فرانسوی از ژان تولی، در ژانر کمدی سیاه. ژان تولی در این رمان، که متن اصلی آن نخستین بار در سال 2007 منتشر شده، با نگاهی طنزآمیز به مرگ و نیز به مسائل و بحرانها و فجایعی پرداخته است که آینده جهان و انسان معاصر را تهدید می‌کنند؛ عوارض مسائلی چون آلودگی، ویروسهای مرگبار، تشعشعات هسته‌ای، حوادث تروریستی، نابودی منابع طبیعی و هرآنچه که انسان و کره زمین را در معرض نابودی قرار داده‌ در این رمان منعکس شده است. در «مغازه‌ی خودکشی» می‌بینیم که فجایع مرگبار و حوادث ویرانگر چگونه نشاط و امید به زندگی را در آدمیان کاهش داده‌اند. در چنین شرایطی خودکشی میان مردم رواج یافته و به امری عادی بدل شده است و عده‌ای سودجو هم این را دستمایه قرار داده و با اتکا به نومیدی و گرایش اکثریت آدمها به مرگ برای خود کسب و کاری مرگبار راه انداخته‌اند. طنز سیاه رمان «مغازه‌ی خودکشی» از همین موقعیت کُمیک و در عین حال تلخ و ترسناک نشأت می‌گیرد. رمان البته در عین اینکه وضعیتی نومیدانه و مرگبار را به تصویر می‌کشد، در نهایت اثری در ستایش نومیدی و مرگ نیست و برعکس، در ستایش و تأیید نشاط و امید به زندگی، حتی در متنِ حوادث فاجعه‌بار، است. در «مغازه‌ی خودکشی» کودکی هست، که برخلاف جریان غالب و سنت متعارفِ شهری که وقایع رمان در آن اتفاق می‌افتد، شاد و سرخوش است و می‌خندد و همین خنده و شادمانی بازی سیاه مرگبار را به هم می‌زند.
بر اساس رمان «مغازه‌ی خودکشی»، در سال 2012، فیلمی انیمیشن نیز ساخته شده است.

مروری بر رمان «مغازه‌ی خودکشی»
وقایع رمان «مغازه‌ی خودکشی» در شهری خیالی و در وضعیتی آخرالزمانی اتفاق می‌افتد. ماجرا از این قرار است که در دورانی که فجایعی مانند بحرانهای زیست‌محیطی و آلودگی‌ها و بیماری‌های کُشنده‌ و تروریسم جایی برای خوشبینی و امید باقی نگذاشته‌اند و بازار خودکشی حسابی داغ است، خانواده‌ای به نام خانواده تواچ اوضاع را برای به راه انداختن کسب‌و‌کاری مرگبار مناسب دیده‌اند. آنها در مغازه خود وسایل و آلات و ادوات خودکشی می‌فروشند و کاسبی‌شان هم حسابی رونق دارد. اما یکی از بچه‌های خانواده به نام آلن برای آنها دردسر درست می‌کند. آلن، برخلاف رسمِ رایج، پسربچه‌ای شاد و خوش‌خُلق است و با مشتری‌ها مهربانانه و با روی گشاده برخورد می‌کند و در اطوار و حرکات و نیز در نقاشی‌های مدرسه‌اش نشانی از نومیدی و افسردگی نیست. روحیه شاد آلن در تعارض با روحیه همگانی است. او طوری رفتار می‌کند که انگار انتظار پایان جهان را نمی‌کشد و این تهدیدی است برای کسب و کار خانواده تواچ.
در «مغازه‌ی خودکشی» نام اشخاص نیز یادآور خودکشی است و ارجاع به شخصیتهای واقعی مشهوری دارد که خودکشی کرده‌اند. اسم پدر خانواده میشیما است که یوکیو میشیما، نویسنده ژاپنی، را به یاد می‌آورد. اسم یکی از پسران خانواده ونسان است که یادآور ونسان ونگوگِ نقاش است. اسم دختر خانواده هم مرلین است که ارجاع به مرلین مونرو، بازیگر سینما، دارد. رمان این گونه آغاز می‌شود: «نور آفتاب اصلاً درون این مغازه‌ی کوچک رخنه نکرده بود. تنها پنجره‌ی مغازه، سمت چپِ در ورودی، با کاغذ و مقوا پوشیده شده و یک لوح اعلان هم روی دستگیره‌ی در آویزان بود.
نور لامپ‌های مهتابیِ سقف روی پیرزنی افتاده بود که داشت به سمت بچه‌ای می‌رفت که در کالسکه‌ای خاکستری بود.
"آه! داره می‌خنده."
مغازه‌دار، زن جوان‌تری که کنار پنجره رو به صندوق نشسته بود و حساب‌هایش را بررسی می‌کرد، با اعتراض گفت "پسر من می‌خنده؟ نخیر خانم، فقط داره شکلک درمی‌آره. آخه چه دلیلی داره تو این دنیای نکبت لبخند بزنه؟"
بعد دوباره سر حساب و کتابش برگشت، ولی پیرزن همچنان دور کالسکه‌ی بچه می‌چرخید. قدم‌های ناشیانه و عصایش او را مضحک جلوه می‌داد. چشمانش آب مروارید داشت، ولی آن چشم‌های تیره و غمگین و مُرده‌وار به آن‌چه دیده بود یقین داشتند.
"ولی انگاری داشت می‌خندید."
مادر بچه که روی پیشخان خم شده بود، گفت "من که شاخ درمی‌آرم اگه همچین چیزی ببینم. سابقه نداشته تو خونواده‌ی تواچ کسی لبخند بزنه."
زن گردنش را که مثل گردن غاز بود، بالا کشید و داد زد "میشیما، بیا این‌جا یه دقیقه."
دریچه‌ی کف مغازه دهان باز کرد و کله‌ی تاسی بیرون پرید.
"بله؟ چی شده؟"
میشیما تواچ یک کیسه‌ی سیمان دستش بود. از انبار زیرزمین بیرون آمد و کیسه را روی کف موزاییکی مغازه گذاشت.
"این مشتری ادعا می‌کنه آلن خندیده."
"لوکریس، داری درباره‌ی چی حرف می‌زنی؟"
گردوخاکِ آستینش را تکاند و قبل از این که نظری بدهد، به سمت بچه رفت و نگاه مشکوک و ممتدی به او انداخت.
در حالی که دستانش را جلو دهانش تکان می‌داد گفت "باید خسته باشه که قیافه‌ش اون‌ ‌جوری به نظر رسیده. آدم گاهی این حالت رو با خنده اشتباه می‌گیره. فقط یه شکلک بوده."
سپس سقف کالسکه را کشید و برای پیرزن توضیح داد "ببینید اگه گوشه‌ی دهنش رو هم به سمت چونه‌ش بکشم، باز هم نمی‌خنده. قیافه‌ش مثل قیافه‌ی فلاکت‌بار برادر و خواهرش موقع تولدشونه."
مشتری گفت "ببینم."
مغازه‌دار دستش را از روی صورت بچه برداشت. مشتری با تعجب فریاد زد "ایناها. خودت ببین. داره می‌خنده." میشیما بلند شد، دستی به سینه‌اش کشید و با تندی گفت "خب، حالا چی احتیاج دارید؟"
"یه طناب می‌خوام که خودم رو حلق‌آویز کنم."
"خیله خب. سقف خونه‌تون بلنده؟ نمی‌دونید؟" از قفسه طنابِ دار را پایین کشید و ادامه داد، دو متر کفایت می‌کنه. گره خیلی خوبی هم روشه. فقط باید سرتون رو قشنگ توی حلقه‌ش جا بدید..."
پیرزن وقتی داشت حساب می‌کرد، باز نگاهی به کالسکه انداخت.
"آدم وقتی لبخند یه بچه‌ رو می‌بینه، قلبش آروم می‌گیره."»

درباره ژان تولی، نویسنده رمان «مغازه‌ی خودکشی»
ژان تولی ( Jean Teulé)، متولد 1953، داستان‌نویس، کارتونیست، فیلمنامه‌نویس، فیلمساز و بازیگر فرانسوی است. از این نویسنده رمان «آدم‌خواران» نیز به فارسی ترجمه شده است.

درباره ترجمه فارسی رمان «مغازه‌ی خودکشی»
رمان «مغازه‌ی خودکشی» با ترجمه و مقدمه احسان کرم‌ویسی در نشر چشمه منتشر شده است. احسان کرم‌ویسی متولد 1363 است. او، علاوه بر «مغازه‌ی خودکشی»، رمان «آدم‌خواران» ژان تولی را هم به فارسی ترجمه کرده است. «شرلوک هولمز و فاجعه‌ی کشتی تایتانیک» و مجموعه کتابهای کودک «ارنست و سلستین» از دیگر ترجمه‌های اوست.

رتبه رمان «مغازه‌ی خودکشی» در گودریدز: 3/25 از 5

ادامه keyboard_arrow_down

از همین نویسنده
از همین مترجم