زن کش

زن‌کُش
داستانی در‌هم‌تنیده از جنایت و وحشت. استیفن کینگ، که استاد خلق وحشت و دلهره و فضاهای مخوف و ماجراهای جنایی است، در رمان «زن‌کُش» نیز از قتل ودلهره نوشته است. انگیزه قتل در این رمان اختلاف زن و شوهر بر سر یک زمین است. مرد کشاورز است و می‌خواهد زمینی را که زنش به ارث برده به زمین‌های خودش ملحق کند و در آن به کشاورزی بپردازد، اما زن می‌خواهد زمین را بفروشد. زن آرزومند زندگی شهری است، اما مرد کشاورزی و زندگی در مزرعه را ترجیح می‌دهد. اختلاف بالا می‌گیرد و کار به قتل زن می‌انجامد و رمان با اعتراف مرد به این قتل و شرح ماجرا و انگیزه آن آغاز می‌شود. در بخشی از این رمان می‌خوانید: «گمان می‌کنم درون هر آدمی یک آدم دیگر وجود دارد، یک غریبه، یک دسیسه‌گر. و اعتقاد دارم در مارس 1922، وقتی آسمان منطقه‌ی همینگفورد سفید و تمام مزارع با آستری از برف و گِل پوشیده شده بود، دسیسه‌گر درونِ ویلفرد جیمزِ کشاورز حکم همسرم را صادر کرده و سرنوشت او را مشخص ساخته بود. عدالت قاضیانِ صادر کننده‌ی حکم مرگ نیز بر همین اساس قرار می‌گرفت. در کتاب مقدس آمده فرزند ناسپاس همچون نیش افعی است، همسر ناسپاس و همیشه ناراضی نیشی به‌مراتب گزنده‌تر است. من هیولا نیستم؛ تلاش کردم او را از دست دسیسه‌گر درون نجات دهم...»
«زن‌کُش» نیز مانند بسیاری از آثار استیفن کینگ دستمایه اقتباس سینمایی بوده است. این رمان با ترجمه و مقدمه محمدعلی مهمان‌نوازان در انتشارات مُروارید منتشر شده است.
درباره نویسنده: استیفن کینگ (- 1947)، داستان‌نویس امریکایی.