از خود بیگانگی انسان مدرن
تأملی نقادانه در بحران جوامع مدرن غربی در زمینه نوع روابط انسانها با یکدیگر در این جوامع؛ فریتس پاپنهایم در کتاب از خود بیگانگی انسان مدرن با وامی از نظرات کارل مارکس درباره مفهوم از خود بیگانگی و نیز ردگیری این مفهوم در اندیشههای گئورگ زیمل و فردیناند تونیس این موضوع را پیش میکشد که چگونه از خود بیگانگی که مارکس آن را در زمینهای اقتصادی و در ارتباط با انسان و کار و روابط تولید مطرح کرده بود در عصر جدید چنان به تمام ابعاد زندگی انسان مدرن سرایت کرده است که دیگر شأنی برای انسان باقی نمانده و انسانها به یکدیگر صرفا به چشم ابزاری برای ارضای تمایلات خود مینگرند.
پاپنهایم در این کتاب نشان میدهد که در جوامع مدرن غربی هر انسان در مواجهه با دیگری تنها به آن بخش از وجود او توجه دارد که همسو با منافع و تمایلات شخصی خودش است نه به تمامیت دیگری به عنوان انسانی با وجوه گوناگون. به اعتقاد پاپنهایم این در مورد مواجهه با مرگ دیگری نیز صدق میکند، چنانکه انسان مدرن حتی در مرگ همنوع خویش نیز قِسمی از این واقعه را میبیند که به سود اوست.
از خودبیگانگی انسان مدرن شامل پنج فصل است با عنوانهای حالت روحی عصر ما: آگاهی از بیگانگی انسان، بیگانگی و تکنولوژی، سیاست و بیگانگی، ساختار اجتماعی و بیگانگی و نگاهی به گذشته و چشم انداز آینده. کتاب همچنین با پیوستی با عنوان مفاهیم ایدئولوژی در آثار مارکس همراه است.
از خودبیگانگی انسان مدرن با ترجمه مجید مددی در نشرِ بان منتشر شده است.
ادامه keyboard_arrow_down