کتاب | علوم انسانی | ادبیات | داستان ایرانی | کارنامه سپنج 2 جلدی
کارنامه سپنج 2 جلدی شابک: 9166830000007 1273 گرم قطع: پالتوئی نوع جلد: گالينگور تیراژ: 50000 کارنامه سپنج جلدی محمود دولت آبادی علوم انسانی ادبیات داستان ایرانی

3,150,000 ریال 3,500,000 ریال

ناشر: نگاه

چاپ سوم

کتاب «کارنامه سپنج» اثر محمود دولت‌آبادی
محمود دولت‌آبادی را عمدتاً با رمان‌هایش، به‌ویژه دو رمان «جای خالی سلوچ» و «کلیدر»، می‌شناسند اما کتاب «کارنامه سپنج» معرّفِ وجه دیگری از کارنامۀ نویسندگی این داستان‌نویس مشهور معاصر است.
در کتاب «کارنامه سپنج» با دورانی از کار نویسندگی محمود دولت‌آبادی آشنا می‌شویم که مربوط به سالهای پیش از انقلاب و قبل از انتشار رمان‌های معروف و بلند اوست.
دولت‌آبادی کار قصه‌نویسی را با نوشتن قصه‌هایی کوتاه و بلند در دهه‌های 40 و 50 خورشیدی آغاز کرد و کتاب «کارنامه سپنج» مجموعه‌ای است از همین قصه‌ها به‌علاوۀ یک سفرنامه.
آن‌چه از دولت‌آبادی در کتاب «کارنامه سپنج» به چاپ رسیده، مجموعه‌ای است از کتاب‌هایی که او اولین بار آن‌ها را به‌صورت کتاب‌های مجزا، در قالب مجموعه داستان و رمان کوتاه، منتشر کرده بود. این قصه‌ها همگی در سالهای پیش از انقلاب نوشته شده‌اند.
کتاب «کارنامه سپنج» در دو جلد در انتشارات نگاه منتشر شده است.

مروری بر کتاب «کارنامه سپنج»
قدیمی‌ترین قصه‌ای که از محمود دولت‌آبادی در کتاب «کارنامه سپنج» به چاپ رسیده، قصۀ «ته شب» است. این قصه، که در اوایل دهۀ 40 خورشیدی نوشته و اولین بار در مجلۀ «آناهیتا» منتشر شده، دربارۀ جوانی روشنفکر، فقیر و مأیوس به نام کریم است؛ جوانی که در شخصیت او ته‌رنگی از جوانان روشنفکر و فقیر داستانهای داستایفسکی هم قابل ردیابی است و نام بردن از داستایفسکی در جایی از این داستان نشان می‌دهد که این شباهت تصادفی نبوده است. گفتنی‌ست که دولت‌آبادی در سال 41 در نمایشی براساس قصۀ «شبهای روشن» داستایفسکی ایفای نقش کرده است.
یکی از قصه‌های قابل‌توجه کتاب «کارنامه سپنج» قصۀ «ادبار» است. این قصه، تاریخ سال 1342 را پای خود دارد و نخستین بار در مجموعه داستان «لایه های بیابانی» دولت‌آبادی چاپ شده است. قصۀ «ادبار» اگرچه قصه‌ای بیشتر ناتورالیستی است اما نطفۀ رئالیسم انتقادی دولت‌آبادی، که بعدها به شاخصۀ کارش تبدیل می‌شود، در همین قصه بسته شده است. همچنین «ادبار» قصه‌ای است که دولت‌آبادی در آن با رجوع به سنتی که از آن برآمده بود به «آنِ» داستانی خود دست می‌یابد. از «ادبار» به‌بعد، آن جنس آدمی که دولت‌آبادی خوب می‌شناخت و در قصه‌های کتاب «کارنامه سپنج» نیز فراوان به او برمی‌خوریم، زمینه و مکان و اتمسفر درست خود را یافت و با آن چفت شد. خاک، زمین، جاکن شدن از زمین و طبیعت، آوارگی، جدا افتادن از خانواده، از «ادبار» به‌بعد، کم‌وبیش به مضامین اصلی کار دولت‌آبادی بدل شدند.
دولت‌آبادی در قصۀ «ادبار» از کتاب «کارنامه سپنج» داستان شخصیتی از همه‌جا رانده به نام رحمت را روایت می‌کند که از بی‌پناهی به طویله پناه برده است. قصۀ «ادبار» روایتگر سقوط پله‌پلۀ انسانی آواره و بی‌کس و بی‌جاو‌مکان را تا مرتبۀ حیوانی، در شکلی فشرده و موجز، بازمی‌گوید.
از دیگر قصه‌های کتاب «کارنامه سپنج» قصۀ «مرد» است که اولین بار در سال 1351 در مجموعه داستان «هجرت سلیمان» دولت‌آبادی چاپ شده است. شخصیت اصلی قصۀ «مرد» پسری به نام ذوالقدر است که پسری‌ست فقیر با خانواده‌ای مفلوک و ازهم‌پاشیده. پدرش درشکه‌ای قراضه و بدون اسب دارد و دنبال مشتری برای آن است و مادرش گویی با قصابی سَر و سِر دارد.
از قصه‌های خواندنی کتاب «کارنامه سپنج» یکی هم قصۀ «هجرت سلیمان» است. قصۀ «هجرت سلیمان» قصه‌ای است پخته و خوش‌ساخت با ریتم و حرکتی به‌قاعده که در آن مراحل فروپاشی و تحقیر و آوارگی با مهارت ترسیم شده است. زن و زمین، دو عنصر عمدۀ بیشتر قصه‌های روستایی دولت‌آبادی، در این قصه نیز به ظرافت به‌هم پیوند خورده‌اند. همین پیوند است که در قصه‌های دولت‌آبادی زمین را به مادینگی و زایایی اساطیری‌اش وصل می‌کند.
قصۀ «هجرت سلیمان» با بازگشت معصومه، زن سلیمان، از شهر آغاز می‌شود. دلیل رفتن او به شهر ظاهراً کمک به زن پابه‌ماه ارباب بوده است. باز هم پیوند زن با زایایی. اما سلیمان به زنش مشکوک است. از طرفی غیاب معصومه مقارن شده است با مالباختگی و بدهکاری و سقوط تدریجی سلیمان. در این میان انگ دزدی هم به او می‌خورد. پسر ارباب شلاقش می‌زند و سلیمان نیز، گویی برای التیام رنج این تحقیر، زن خودش را کتک می‌زند. سلیمان را به زندان می‌برند و در غیاب او زن و پسرش تلاش می‌کنند زمین را آباد کنند اما سلیمان که از زندان برمی‌گردد بچه‌هایش را برمی‌دارد و با خود می‌برد و معصومه را تنها و بی‌کس به جا می‌گذارد و داستان با این کوچِ شوم تمام می‌شود.
اما یکی از بهترین قصه‌های محمود دولت‌آبادی در کتاب «کارنامه سپنج»، که از بهترین‌های تاریخ ادبیات داستانی هم هست، قصۀ بلند یا رمان کوتاه «آوسنۀ بابا سبحان» است.
دولت‌آبادی در قصۀ «آوسنۀ بابا سبحان» از کتاب «کارنامه سپنج» مسئلۀ خاک و زمین و مناسبات اقتصادی و اجتماعی در جامعۀ روستایی را بستری برای طرح بعضی مسائل عام‌ و بنیادین بشری قرار داده است.
قصۀ «آوسنۀ بابا سبحان» داستان دعوای صالح و مسیب، پسران مردی روستایی به نام بابا سبحان، با مردی لمپن و لات و بیکاره به نام غلام فسنقری، بر سرِ زمینی است که بخش کوچکی از آن به‌نامِ شوکت، عروس باباسبحان و همسر صالح، و بخش بزرگ‌تر آن از آنِ زنی به نام عادله، بیوۀ یک خرده‌مالک، است. سهم عادله از زمین به پسران بابا سبحان اجاره داده شده است. از طرفی بین بچه‌های بابا سبحان و غلام فسنقری اختلافی قدیمی وجود دارد که برمی‌گردد به ازدواج صالح با شوکت که غلام عاشق و خواستگار او بوده است اما مادر شوکت او را به غلام نداده است. غلام با عادله روی هم می‌ریزد و از این طریق زمین را از چنگ بچه‌های باباسبحان درمی‌آورد و این خود به فاجعه‌ای بزرگتر می‌انجامد.
دولت‌آبادی در قصۀ «آوسنۀ بابا سبحان» از کتاب «کارنامه سپنج» خیلی خوب از الگوی تباهی در آثار نوآر، در زمینه‌ای کاملاً ایرانی استفاده کرده است. طرح‌وتوطئۀ قصۀ «آوسنۀ بابا سبحان» خیلی خوب و سنجیده و با حوصله چیده شده است.
این قصه، چند صحنۀ کلیدی مهم و به‌یادماندنی دارد که دولت‌آبادی هنرمندانه و با حوصله و وسواس آن‌ها را ساخته و پرداخته است. این صحنه‌ها، هم در ایجاد تعلیق و انتظار و هم در انتقال هنرمندانۀ معانی آشکار و پنهان قصه مؤثرند.
دولت‌آبادی در قصۀ «آوسنۀ باباسبحان» از کتاب «کارنامه سپنج» آدم‌ها را سیاه و سفید نمی‌بیند. شخصیت‌های این قصه، گویی همه از آن‌چه می‌کنند، ناگزیرند. از همین‌رو غلام هم، که شخصیت منفی داستان است، یکی از بهترین بَدمَن‌ها و بهترین شخصیت‌های شَر در ادبیات داستانی است. او نیز آدمی تیره‌بخت است و گرفتار در فلاکت خود.
قصۀ «آوسنۀ باباسبحان» درنهایت با یک تباهی تراژیک و پایان‌بندی‌ای ماهرانه و تلخ و تکان‌دهنده به انجام می‌رسد. این قصه از کتاب «کارنامه سپنج» دستمایۀ اقتباس سینمایی هم قرار گرفته و مسعود کیمیایی در اوایل دهۀ 50 فیلم «خاک» را براساس آن ساخته است.
دیگر قصه‌های کتاب «کارنامه سپنج» عبارتند از: «بند»، «پای گلدستۀ امامزاده شعیب»، «سایه‌های خسته»، «بیابانی»، «گاواره‌بان»، «با شبیرو»، «عقیل عقیل»، «سفر»، «از خم چمبر» و «روز و شب یوسف».
کتاب «کارنامه سپنج» همچنین شامل سفرنامه‌ای از دولت‌آبادی به نام «دیدار بلوچ» است که روایت دولت‌آبادی از سفرش به سیستان و بلوچستان است.

دربارۀ محمود دولت‌آبادی، نویسندۀ کتاب «کارنامه سپنج»
محمود دولت‌آبادی، متولد 1319 در روستای دولت‌آباد سبزوار، داستان‌نویس ایرانی است.
دولت‌آبادی از بزرگترین و مهمترین نویسندگان رئالیست ایرانی است. ژرفکاوی انسان و مسائل و درگیری‌ها و کشمکش‌های بنیادین آدمی، ترسیم ماهرانۀ زندگی روستایی در ایران و خُلق‌وخو و مناسبات و پیچیدگی‌های شخصیتی روستاییان ایرانی، توجه به تنگناها و اضطراب‌های زنان گرفتار در جامعۀ مردسالار و تبعیض‌هایی که علیه زنان اعمال می‌شود و تلاش زنان برای جنگ با دشواری‌های برآمده از زیستن تحت محرومیت و تبعیض، حوادث و رویدادهای سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران و ترسیم زندگی محرومان و حاشیه‌نشینان و کارگران و تهیدستان شهری از ویژگی‌های اصلی آثار محمود دولت‌آبادی هستند. او محیط روستا و حاشیۀ شهر و زندگی روستایی مبتنی بر کشاورزی و نیز زندگی کارگری را خوب می‌شناسد و این زندگی‌ها را از درون تجربه و درک کرده و این تجربۀ درونی ‌شده را هنرمندانه با مهارت و خلاقیت ادبی خود آمیخته است. ماحصل این آمیزش، آثاری است که امروزه به‌لحاظ ادبی از بهترین نمونه‌های ادبیات روستایی و کارگری به شمار می‌آیند.
دولت‌آبادی در آثارش به فروپاشی روستاها و مهاجرت گستردة روستاییان به شهرها، به دنبال اصلاحات ارضی، و نیز به فقر و بیکاری در حال گسترش دهه‌های 40 و 50 خورشیدی پرداخته است.
روستا در آثار دولت‌آبادی عرصۀ تنشی است که براثر تغییر شیوة تولید مبتنی بر کشاورزی پدید آمده است. او در قصه‌های روستایی‌اش، با رئالیسمی قدرتمند و شخصیت‌پردازی و قصه‌پردازی ماهرانه، روایتگر سرگذشت زنان و مردانی است که اصلاحات ارضی و ماشینی ‌شدن کشاورزی زندگی‌شان را گرفتار بحران کرده است. مردان روستایی قصه‌های دولت‌آبادی، براثر از بین رفتن کشاورزی سنتی و ورود نیم‌بند سیستم مدرن کشاورزی، مجبور به ترک زمین و خانه و کاشانۀ خود می‌شوند و این سرآغاز مهاجرت و خالی شدن تدریجی روستاها و فروپاشی آن‌هاست. دولت‌آبادی در قصه‌های روستایی خود تصویرگر نوسازی ناقص و ناکارآمدی است که نه تنها خیری به روستا نمی‌رساند، بلکه مایۀ شَرّ و بدبختی و آوارگی مردم روستا می‌شود و نفع آن تنها به جیب عده‌ای فرصت‌طلب می‌رود.
دولت‌آبادی همچنین نویسنده‌ای است که با ظرافت، ژرفای شخصیت‌هایش را می‌کاود و تناقضات و درگیری‌های درونی انسان‌ها را به نمایش می‌گذارد و می‌تواند از اقلیمی کوچک، جهانی بزرگ بیافریند و از خلال طرح مسائل و کشمکش‌های شخصیت‌های قصه‌هایش به مسائل و کشمکش‌های بنیادین و بی‌زمانِ همۀ آدم‌ها در تمام دوران‌ها و سرزمین‌ها نقب بزند.
دولت‌آبادی در دوران جوانی‌اش مشاغل مختلفی را تجربه کرد. مدتی هم به بازیگری در صحنۀ تئاتر پرداخت و در اجرای صحنه‌ای نمایشنامه‌هایی از بهرام بیضایی و اکبر رادی و... ایفای نقش کرد. او همچنین در فیلم «گاو» داریوش مهرجویی نقشی ایفا کرده است. در دهۀ 40 خورشیدی بود که قصه‌نویسی را شروع کرد. در دهۀ 50 به زندان افتاد و در جریان این زندان بخشی از رمان بزرگش، «کلیدر»، از بین رفت و مجبور شد بعد از زندان آن را از نو بنویسد.
همکاری با پروژۀ جهانی هنر صلح در سال 2020، از طریق نوشتن و دکلمۀ اثری با عنوان «سرباز (پوتین‌های نیم‌سوخته)» با آهنگسازی و تنظیم مهران علیرضایی، از دیگر فعالیت‌های محمود دولت‌آبادی است.
دولت‌آبادی در سال 2013 برگزیدۀ جایزۀ ادبی یان میخالسکیِ سوئیس شد. او همچنین در سال 2014 جایزۀ شوالیۀ ادب و هنر فرانسه را دریافت کرد.
رمان‌های «جای خالی سلوچ» و «کلیدر» از مشهورترین و شاخص‌ترین آثار محمود دولت‌آبادی هستند. از دیگر آثار او می‌توان به رمان‌های «روزگار سپری شدۀ مردم سالخورده»، «سلوک» و «دودمان» اشاره کرد.
از دولت‌آبادی همچنین آثاری غیرداستانی، از جمله کتاب «میم و آنِ دیگران» که مجموعه‌ای از جستارهای او دربارۀ تعدادی از شخصیت‌های فرهنگی ایران و جهان است، و نمایشنامه‌ای به نام «تنگنا» منتشر شده است.

ادامه keyboard_arrow_down